Equipage

ˈekwɪpɪdʒ ˈekwɪpɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
(کشتی یا ارتش یا اردو و غیره) افزار، ساز و برگ، (جمع) تجهیزات، (جمع) افزارگان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The ships equipage was not suitable for a long voyage.
- افزارگان (اسباب و لوازم) کشتی برای سفر طولانی مناسب نبود.
noun
کالسکه و خدمه‌ی آن، اسب و کالسکه و نوکران
noun
(قدیمی) اسباب بزک
noun
(قدیمی) جعبه‌ی اسباب بزک
noun
(قدیمی) همراهان رکاب، پی‌سواران، خدمه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equipage

  1. noun apparatus
    Synonyms: outfit, gear, equipment, materiel

ارجاع به لغت equipage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equipage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/equipage

لغات نزدیک equipage

پیشنهاد بهبود معانی