آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Outfit

    ˈaʊtfɪt ˈaʊtfɪt

    گذشته‌ی ساده:

    outfitted

    شکل سوم:

    outfitted

    سوم‌شخص مفرد:

    outfits

    وجه وصفی حال:

    outfitting

    شکل جمع:

    outfits

    معنی outfit | جمله با outfit

    noun countable B2

    لباس (برای موقعیت یا فعالیت خاص)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The dancers wore colorful outfits that shimmered under the stage lights.

    رقصندگان لباس‌های رنگارنگی پوشیده بودند که زیر نور صحنه می‌درخشید.

    She wore a stunning outfit to the wedding.

    او در مراسم عروسی لباسی خیره‌کننده به تن داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a fall outfit

    لباس پاییزه

    noun countable informal

    گروه، دسته

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Our outfit was composed of ten mountain climbers and one guide.

    دسته‌ی ما مرکب از ده کوهنورد و یک راهنما بود.

    The company's outfit was focused on sustainability and eco-friendly practices.

    گروه این شرکت روی پایداری و شیوه‌های سازگار با محیط‌زیست متمرکز بود.

    verb - transitive

    مجهز کردن، تجهیز کردن (به ابزار و با لباس و غیره)، ابزاررسانی کردن

    The soldier was outfitted with a bulletproof vest, helmet, and combat boots for his mission.

    این سرباز برای مأموریت خود به جلیقه‌ی ضدگلوله، کلاه ایمنی و چکمه‌های جنگی مجهز شده بود.

    He outfitted fishermen.

    او ماهیگیران را تجهیز کرد.

    noun countable

    ابزار، تجهیزات، وسایل، لوازم، سازوبرگ (کار و غیره)، باروبنه (سفر)

    a mason's outfit

    وسایل کار بنا

    a dentist's outfit

    ابزار کار دندانپزشک

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    camping outfit

    وسایل اردو

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد outfit

    1. noun set of clothes or equipment
      Synonyms:
      clothing gear suit costume rig kit ensemble get-up togs wardrobe supplies provisions equipment paraphernalia trappings apparatus machinery appliances tackle rigging materiel garb guise outlay accoutrements
    1. noun large group; business
      Synonyms:
      company firm organization establishment enterprise group business team party band set unit house crew squad corps troupe coterie clique concern
    1. verb clothe, equip
      Synonyms:
      supply provide equip fit out furnish prepare suit arm gear deck out drape appoint stock tog turn out provision rig up accoutre
      Antonyms:
      unclothe bare

    سوال‌های رایج outfit

    گذشته‌ی ساده outfit چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده outfit در زبان انگلیسی outfitted است.

    شکل سوم outfit چی میشه؟

    شکل سوم outfit در زبان انگلیسی outfitted است.

    شکل جمع outfit چی میشه؟

    شکل جمع outfit در زبان انگلیسی outfits است.

    وجه وصفی حال outfit چی میشه؟

    وجه وصفی حال outfit در زبان انگلیسی outfitting است.

    سوم‌شخص مفرد outfit چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد outfit در زبان انگلیسی outfits است.

    ارجاع به لغت outfit

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «outfit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outfit

    لغات نزدیک outfit

    • - outfielder
    • - outfight
    • - outfit
    • - outfitter
    • - outflank
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.