آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Ensemble

ˌɑːnˈsɑːmbl ɒnˈsɒmbl

معنی ensemble | جمله با ensemble

noun adverb

یکمرتبه، مجموع، اثر کلی، به‌طورجمعی، دسته‌جمعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to consider as an ensemble

به‌عنوان گروه (یا به‌طور کلی) در نظر گرفتن

a jacket and skirt ensemble

یک دست کت و دامن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her ensemble consisted of a woollen skirt and a gray jacket.

لباس او شامل یک دامن پشمی و یک کت خاکستری بود.

The Kherchow group is one of the best known musical ensembles today.

دسته‌ی خرجاو یکی از معروف‌ترین گروه نوازندگان معاصر است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ensemble

  1. adverb at the same time
    Synonyms:
  1. noun clothing outfit

ارجاع به لغت ensemble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ensemble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ensemble

لغات نزدیک ensemble

پیشنهاد بهبود معانی