آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Ensemble

ˌɑːnˈsɑːmbl ɒnˈsɒmbl

معنی ensemble | جمله با ensemble

noun adverb

یکمرتبه، مجموع، اثر کلی، به‌طورجمعی، دسته‌جمعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

to consider as an ensemble

به‌عنوان گروه (یا به‌طور کلی) در نظر گرفتن

a jacket and skirt ensemble

یک دست کت و دامن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her ensemble consisted of a woollen skirt and a gray jacket.

لباس او شامل یک دامن پشمی و یک کت خاکستری بود.

The Kherchow group is one of the best known musical ensembles today.

دسته‌ی خرجاو یکی از معروف‌ترین گروه نوازندگان معاصر است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ensemble

  1. adverb at the same time
    Synonyms:
  1. noun clothing outfit

ارجاع به لغت ensemble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ensemble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ensemble

لغات نزدیک ensemble

پیشنهاد بهبود معانی