آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ مرداد ۱۴۰۳

    Company

    ˈkʌmpni ˈkʌmpni

    شکل جمع:

    companies

    معنی company | جمله با company

    noun countable A2

    کسب‌وکار شرکت، انجمن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    the National Oil Company

    شرکت ملی نفت

    The company has been in business for over 50 years.

    این شرکت بیش‌از ۵۰ سال است که در تجارت است.

    noun uncountable B2

    همراهی، مصاحبت، هم‌صحبتی، هم‌نشینی، معاشرت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    I enjoy her company.

    از همراهی با او لذت می‌برم.

    Her company always brightens my day.

    مصاحبت او همیشه روز من را روشن می‌کند.

    noun countable

    هنر گروه هنرپیشگان، گروه (هنری)

    a theatrical company

    گروه (هنرپیشگان) تئاتر

    The ballet company traveled around the world to showcase their talent.

    این گروه باله به سراسر جهان سفر کرد تا استعداد خود را به نمایش بگذارد.

    noun countable

    (نظامی) گروهان (دربرگیرنده‌ی تعداد زیادی سرباز)

    company commander

    فرمانده‌ی گروهان

    The company of soldiers marched in perfect formation.

    گروهان سربازان با آرایش کامل رژه رفتند.

    noun countable

    مهمان، همراه، هم‌صحبت، هم‌نشین

    We are having company tonight.

    امشب مهمان داریم.

    Avoid evil company!

    از هم‌نشین بد بپرهیز!

    noun countable uncountable

    گروهی از افراد، جمعی از افراد، شرکا

    Morteza Anwary and Company

    مرتضی انواری و شرکا

    The company of friends gathered around the campfire.

    گروهی از دوستان دور آتش جمع شده بودند.

    verb - transitive

    همراهی کردن، همراه بودن

    I will company you to the store later.

    بعداً شما را به فروشگاه همراهی خواهم کرد.

    Will you company me to the doctor's appointment?

    آیا من را در جلسه‌ی ملاقات دکتر همراهی می‌کنید؟

    verb - intransitive

    معاشرت کردن، رابطه داشتن، وقت گذراندن (با کسی)

    We decided to company at the bar after work for a drink.

    تصمیم گرفتیم بعداز کار برای نوشیدنی در بار معاشرت کنیم.

    The two friends would frequently company at the café to catch up.

    این دو دوست مرتباً در کافه وقت می‌گذرانند تا به نتیجه برسند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد company

    1. noun crowd of people
      Synonyms:
      group gathering crowd party band mob team body circle set association collection assembly community league gang pack ring troop muster throng concourse turnout convention congregation outfit crew corps troupe retinue coterie assemblage horde ensemble order clan clique aggregation zoo jungle ruck cortege
    1. noun business concern
      Synonyms:
      business concern firm house establishment enterprise association corporation outfit partnership syndicate multinational megacorp
    1. noun social friend, guest
      Synonyms:
      visitor guest caller society companionship presence party retinue cortege boarder

    Collocations

    in company of

    به همراه، همراه

    the pleasure of (somebody's) company

    افتخار شرف‌یابی به حضور کسی، مسرت مصاحبت با کسی، افتخار میزبانی کسی

    present company excepted

    بلانسبت حاضران، به استثنای شما

    Idioms

    bear company

    همراهی کردن، ملازمت کردن

    keep company

    1- (با: with) هم‌نشینی کردن، مصاحبت کردن با، معاشرت کردن با2- همراهی کردن، به همراه رفتن

    keep (a person) company

    1- نزد کسی ماندن، تنها نگذاشتن 2- همراهی کردن

    part company

    1- (با: with) ترک هم‌نشینی کردن، ترک رابطه کردن 2- جدا شدن (و در دو جهت مختلف رفتن)

    از هم جدا شدن

    keep someone company

    کسی را همراهی کردن، با کسی مصاحبت کردن

    Idioms بیشتر

    a man is known by the company he keeps

    انسان را از روی دوستانش می‌توان شناخت.

    misery seeks company

    سوته‌دلان دور هم جمع می‌شوند، آدم مصیبت‌دیده با مصیبت‌دیده محشور می‌شود

    سوال‌های رایج company

    شکل جمع company چی میشه؟

    شکل جمع company در زبان انگلیسی companies است.

    ارجاع به لغت company

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «company» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/company

    لغات نزدیک company

    • - companionship
    • - companionway
    • - company
    • - company expands
    • - company grows
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.