آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ تیر ۱۴۰۴

    Business

    ˈbɪznəs ˈbɪznəs

    شکل جمع:

    businesses

    معنی business | جمله با business

    noun A1

    شغل، حرفه، کار، کسب، (جمع) مشغله

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    What business are you in?

    شما به چه کاری مشغولید؟ حرفه‌ی شما چیست؟

    he is in the home building business.

    او در کار خانه‌سازی است.

    noun

    بازرگانی، تجارت، کسب و کار، داد و ستد، کاسبی، سوداگری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    How is business these days?

    این روزها کاسبی چطور است؟

    Is your trip for business or pleasure?

    آیا سفر شما به‌دلیل کار است یا تفریح؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    he is studying business.

    او دارد بازرگانی می‌خواند.

    noun

    کار ویژه، وظیفه، عمل

    now we must deal with our main business which is ...

    حال باید بپردازیم به کار اصلی‌مان که عبارت است از ...

    the business of packing for a trip

    عمل چمدان بستن برای سفر

    noun

    مسئولیت، مربوط، ارتباط

    no one's business but his own.

    به هیچ‌کس مربوط نیست جز خودش.

    it is none of your business!

    به تو هیچ ارتباطی ندارد!

    adjective

    وابسته به بازرگانی، تجارتی، سوداگرانه

    our business deals with Japan.

    معاملات بازرگانی ما با ژاپن.

    noun

    محل کسب (تجارتخانه، شرکت، مغازه، دکان، کارخانه و غیره)

    heavy snow caused many businesses to close down.

    برف سنگین موجب تعطیل شدن بسیاری از مؤسسات و مغازه‌ها شد.

    noun

    مشتری بودن

    Our shop is interested in your business.

    مغازه‌ی ما مشتاق خرید از سوی شماست.

    That shop is still in business.

    آن مغازه هنوز هم باز است (هنوز هم به کار کسب ادامه می‌دهد).

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    That company is no longer in business.

    آن شرکت بسته شده است.

    Business as usual.

    (علیرغم مشکلات) کار ادامه دارد، کاسبی مثل همیشه است.

    Business is business.

    حساب حساب است و کاکا برادر، کار (یا کاسبی) شوخی برنمی‌دارد.

    People were going about their business as usual.

    مردم مثل همیشه مشغول کسب و کار خود بودند.

    They have no business to interfere.

    آن‌ها حق دخالت ندارند.

    Like nobody's business.

    (قدیمی، عامیانه) به سرعت و شدت.

    Mind your own business!

    فضولی نکن! بپرداز به کار خودت!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد business

    1. noun job, profession
      Synonyms:
      work job employment occupation career profession trade line field pursuit calling vocation livelihood function specialty craft métier biz game racket dodge what one is into bag
      Antonyms:
      unemployment recreation avocation
    1. noun company, enterprise
      Synonyms:
      company organization firm establishment enterprise institution venture house shop store corporation concern market outfit partnership factory mill setup trust monopoly syndicate cartel megacorp Mom and Pop shoestring operation fly-by-night operation
    1. noun commerce, trade
      Synonyms:
      trade commerce industry market exchange traffic bargaining dealing sales selling contracts deal transactions undertaking buying and selling merchandising barter commercialism free enterprise manufacturing production and distribution capital and labor affairs game racket
    1. noun personal concern
      Synonyms:
      issue matter interest responsibility subject topic problem question duty task function assignment affair point happening goings-on lookout carrying on beeswax palaver hanky-panky

    Collocations

    business before pleasure

    اول کار و بعد تفریح، کار از تفریح مهمتر است

    business is good (or bad)

    کاسبی خوب (یا بد) است، وضع بازرگانی خوب (یا بد) است

    do business with

    معامله کردن با، معامله داشتن با، داد و ستد کردن با، رابطه داشتن با

    go about one's business

    به کار و بار خود پرداختن (و کاری به کار دیگران نداشتن)

    go out of business

    (شرکت و مغازه و غیره) تعطیل شدن (برای همیشه)

    Collocations بیشتر

    have no business to ...

    حق نداشتن

    run a business

    کسب (یا شرکت یا بنگاه و غیره) را اداره کردن

    Idioms

    be in business

    آماده‌ی کار یا کسب بودن، مشغول به کار و کسب بودن

    business end

    (عامیانه، در مورد سلاح یا ابزار) بخشی که صدمه می‌زند (مثلا تیغه‌ی شمشیر نه دسته‌ی آن)، بخشی که کار صورت می‌دهد

    get down to business

    شروع کردن جلسه یا کار به‌ صورت جدی، به کار اصلی پرداختن

    give (or get) the business

    (آمریکا، عامیانه) با خشونت رفتار کردن، مورد شوخی خرکی قرار گرفتن یا قرار دادن

    mean business

    جدی بودن، به حرف خود عمل کردن

    جدی بودن، شوخی نداشتن

    Idioms بیشتر

    mind one's own business

    مشغول کار خود بودن (و کاری به کار دیگران نداشتن)، فضولی نکردن

    سوال‌های رایج business

    معنی business به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «business» در زبان فارسی به «کسب‌وکار» ترجمه می‌شود.

    کسب‌وکار به مجموعه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی گفته می‌شود که با هدف تولید، توزیع یا ارائه‌ی کالا و خدمات برای کسب سود انجام می‌گیرند. این فعالیت‌ها می‌توانند در مقیاس‌های متفاوتی صورت بگیرند؛ از یک مغازه‌ی کوچک محلی گرفته تا شرکت‌های بزرگ بین‌المللی. مفهوم کسب‌وکار به‌طور بنیادین بر پایه‌ی نیاز متقابل میان تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان شکل گرفته و یکی از ارکان اصلی رشد اقتصادی، اشتغال‌زایی و توسعه‌ی جوامع محسوب می‌شود.

    در دنیای مدرن، کسب‌وکارها به‌شدت متنوع و پویا هستند. برخی از آن‌ها مبتنی بر تولید فیزیکی کالا هستند، مانند کارخانه‌های تولید پوشاک، صنایع غذایی یا خودروسازی. برخی دیگر در حوزه‌ی خدمات فعالیت می‌کنند، مانند شرکت‌های مشاوره، آموزش آنلاین، خدمات پزشکی یا فناوری اطلاعات. به‌ویژه در سال‌های اخیر، با گسترش اینترنت و فناوری‌های دیجیتال، مدل‌های جدیدی از کسب‌وکار مانند استارتاپ‌ها، تجارت الکترونیک (e-commerce)، و فریلنسینگ شکل گرفته‌اند که قواعد سنتی بازار را دگرگون کرده‌اند.

    راه‌اندازی یک کسب‌وکار موفق نیازمند مجموعه‌ای از مهارت‌ها و دانش تخصصی است. کارآفرینان باید بتوانند بازار هدف خود را بشناسند، نیازهای مشتری را تحلیل کنند، مدل درآمدی مناسبی طراحی کنند، منابع انسانی را مدیریت نمایند، و در برابر ریسک‌ها و چالش‌های اقتصادی ایستادگی کنند. همچنین، توانایی درک اصول بازاریابی، حسابداری، مذاکره و مدیریت منابع مالی از دیگر عناصر کلیدی موفقیت در دنیای کسب‌وکار است. به همین دلیل، آموزش‌های مدیریت کسب‌وکار (Business Management) در دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی از اهمیت بالایی برخوردار است.

    فرهنگ سازمانی، اخلاق حرفه‌ای و مسئولیت‌پذیری اجتماعی نیز بخش مهمی از فضای کسب‌وکار امروزی هستند. شرکت‌ها دیگر تنها به دنبال سود نیستند، بلکه برای حفظ برند خود، اعتمادسازی در میان مشتریان، و جذب نیروهای توانمند، باید به اصولی همچون شفافیت، احترام به حقوق کارکنان، حمایت از محیط زیست و مشارکت در توسعه‌ی اجتماعی پایبند باشند. به‌عبارتی، مفهوم «کسب‌وکار موفق» تنها به درآمد بالا محدود نمی‌شود، بلکه شامل کیفیت روابط انسانی و تأثیر مثبت در جامعه نیز می‌گردد.

    کسب‌وکار یک پدیده‌ی چندوجهی است که هم ابعاد اقتصادی دارد و هم اجتماعی و انسانی. فردی که وارد دنیای کسب‌وکار می‌شود، وارد عرصه‌ای پویا، پرچالش و درعین‌حال فرصت‌ساز شده است. در جهانی که هر روز در حال تغییر است، تنها کسب‌وکارهایی موفق خواهند بود که انعطاف‌پذیر، خلاق، مسئول و یادگیرنده باشند. کسب‌وکار، نه‌فقط ابزاری برای درآمدزایی، بلکه بستری برای نوآوری، اثرگذاری و رشد فردی و جمعی است.

    شکل جمع business چی میشه؟

    شکل جمع business در زبان انگلیسی businesses است.

    ارجاع به لغت business

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «business» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/business

    لغات نزدیک business

    • - bushy eyebrows
    • - busily
    • - business
    • - business agent
    • - business as usual
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.