شکل جمع:
businessesشغل، حرفه، کار، کسب، (جمع) مشغله
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
What business are you in?
شما به چه کاری مشغولید؟ حرفهی شما چیست؟
he is in the home building business.
او در کار خانهسازی است.
بازرگانی، تجارت، کسب و کار، داد و ستد، کاسبی، سوداگری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
How is business these days?
این روزها کاسبی چطور است؟
Is your trip for business or pleasure?
آیا سفر شما بهدلیل کار است یا تفریح؟
he is studying business.
او دارد بازرگانی میخواند.
کار ویژه، وظیفه، عمل
now we must deal with our main business which is ...
حال باید بپردازیم به کار اصلیمان که عبارت است از ...
the business of packing for a trip
عمل چمدان بستن برای سفر
مسئولیت، مربوط، ارتباط
no one's business but his own.
به هیچکس مربوط نیست جز خودش.
it is none of your business!
به تو هیچ ارتباطی ندارد!
وابسته به بازرگانی، تجارتی، سوداگرانه
our business deals with Japan.
معاملات بازرگانی ما با ژاپن.
محل کسب (تجارتخانه، شرکت، مغازه، دکان، کارخانه و غیره)
heavy snow caused many businesses to close down.
برف سنگین موجب تعطیل شدن بسیاری از مؤسسات و مغازهها شد.
مشتری بودن
Our shop is interested in your business.
مغازهی ما مشتاق خرید از سوی شماست.
That shop is still in business.
آن مغازه هنوز هم باز است (هنوز هم به کار کسب ادامه میدهد).
That company is no longer in business.
آن شرکت بسته شده است.
Business as usual.
(علیرغم مشکلات) کار ادامه دارد، کاسبی مثل همیشه است.
Business is business.
حساب حساب است و کاکا برادر، کار (یا کاسبی) شوخی برنمیدارد.
People were going about their business as usual.
مردم مثل همیشه مشغول کسب و کار خود بودند.
They have no business to interfere.
آنها حق دخالت ندارند.
Like nobody's business.
(قدیمی، عامیانه) به سرعت و شدت.
Mind your own business!
فضولی نکن! بپرداز به کار خودت!
اول کار و بعد تفریح، کار از تفریح مهمتر است
کاسبی خوب (یا بد) است، وضع بازرگانی خوب (یا بد) است
معامله کردن با، معامله داشتن با، داد و ستد کردن با، رابطه داشتن با
به کار و بار خود پرداختن (و کاری به کار دیگران نداشتن)
(شرکت و مغازه و غیره) تعطیل شدن (برای همیشه)
حق نداشتن
کسب (یا شرکت یا بنگاه و غیره) را اداره کردن
آمادهی کار یا کسب بودن، مشغول به کار و کسب بودن
(عامیانه، در مورد سلاح یا ابزار) بخشی که صدمه میزند (مثلا تیغهی شمشیر نه دستهی آن)، بخشی که کار صورت میدهد
شروع کردن جلسه یا کار به صورت جدی، به کار اصلی پرداختن
(آمریکا، عامیانه) با خشونت رفتار کردن، مورد شوخی خرکی قرار گرفتن یا قرار دادن
مشغول کار خود بودن (و کاری به کار دیگران نداشتن)، فضولی نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «business» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/business