گذشتهی ساده:
marketedشکل سوم:
marketedسومشخص مفرد:
marketsوجه وصفی حال:
marketingشکل جمع:
marketsاقتصاد بازار، محل دادوستد، مرکز تجارت، محل خرید و فروش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
a meat market
بازار گوشت
the city market
بازار شهر
stock market
بازار سهام (بورس)
Friday market
جمعه بازار
a good market for new products
بازار خوبی برای فرآوردههای تازه
The market is dull.
بازار کساد است.
the Latin American market
بازار کشورهای امریکای لاتین
an active market
بازار داغ (پر رونق) بازار فعال
اقتصاد مظنهی کالای بهخصوص، نرخ بازار
the wheat market
مظنهی گندم، بازار گندم
اقتصاد به بازار عرضه کردن
Our company has marketed a number of new products.
شرکت ما چند کالای جدید به بازار عرضه کرده است.
اقتصاد فروختن، در معرض فروش قرار دادن
Mina is in the market for a new car.
مینا درصدد خرید اتومبیل جدیدی است.
Many new houses are on the market.
خانههای نو به تعداد زیاد در معرض فروش است.
She has put her house on the market.
خانهاش را برای فروش گذاشته است.
اقتصاد در بازار دادوستد کردن
به قیمت روز، به قیمت بازار
به قیمت مستقل از قیمت بازار
خریدار بودن، خواستار خرید چیزی بودن
فروشی بودن، در معرض فروش بودن
برای فروش عرضه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «market» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/market