آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ آذر ۱۴۰۳

    Merchandise

    ˈmɝːtʃəndaɪs ˈmɜːtʃəndaɪz ˈmɜːtʃəndaɪs ˈmɜːtʃəndaɪz

    گذشته‌ی ساده:

    merchandised

    شکل سوم:

    merchandised

    وجه وصفی حال:

    merchandising

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از merchandize به‌ جای merchandise استفاده کرد.

    شکل عامیانه‌ی این لغت در معنای اول: merch

    همچنین می‌توان از merchandized به‌جای merchandised و از merchandizing به‌جای merchandising استفاده کرد.

    معنی merchandise | جمله با merchandise

    noun uncountable formal

    کالا، مال‌التجاره، اجناس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    Shops were full of merchandise but nobody had money.

    مغازه‌ها از کالا پر بود؛ ولی کسی پول نداشت.

    The online shop offers a wide variety of merchandise for fans.

    فروشگاه اینترنتی کالاهای متنوعی را برای علاقه‌مندان عرضه می‌کند.

    noun uncountable formal

    کالا (با لوگوی خاص)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The store offers a wide range of merchandise from the popular movie.

    این فروشگاه طیف گسترده‌ای از کالاها با لوگوی خاص را از فیلم محبوب ارائه می‌دهد.

    She collected rare merchandise from classic television shows over the years.

    او طی سال‌ها، کالاهای کمیاب را از برنامه‌های تلویزیونی کلاسیک جمع‌آوری کرد.

    verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی کسب‌وکار (برای فروش کالا) تبلیغ کردن، بازارپردازی کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    they soon discovered that merchandising is as important as production

    آن‌ها به‌زودی دریافتند که بازارپردازی همان‌قدر مهم است که فرآوری

    They plan to merchandise their handmade crafts at the art fair next month.

    آن‌ها قصد دارند ماه آینده صنایع دستی خود را در نمایشگاه هنری بازارپردازی کنند.

    verb - intransitive verb - transitive

    تجارت کردن، دادوستد کردن، خریدوفروش کردن

    Cars are merchandised through a network of dealers.

    اتومبیل‌ها از طریق شبکه‌ای از عاملین دادوستد می‌شوند.

    They decided to merchandise the seasonal items at discounted prices.

    آن‌ها تصمیم گرفتند اقلام فصلی را با قیمت‌های تخفیف‌دار خریدوفروش کنند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد merchandise

    1. noun goods for sale
      Synonyms:
      product wares goods stock stuff commodity produce material line vendible effects staple number job lot seconds truck
    1. verb sell goods
      Synonyms:
      sell trade deal in retail market vend distribute promote advertise publicize wholesale buy and sell do business in traffic in
      Antonyms:
      buy

    سوال‌های رایج merchandise

    گذشته‌ی ساده merchandise چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده merchandise در زبان انگلیسی merchandised است.

    شکل سوم merchandise چی میشه؟

    شکل سوم merchandise در زبان انگلیسی merchandised است.

    وجه وصفی حال merchandise چی میشه؟

    وجه وصفی حال merchandise در زبان انگلیسی merchandising است.

    ارجاع به لغت merchandise

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «merchandise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/merchandise

    لغات نزدیک merchandise

    • - mercerize
    • - mercery
    • - merchandise
    • - merchandising
    • - merchant
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.