با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Merchandise

ˈmɝːtʃəndaɪs ˈmɜːtʃəndaɪz ˈmɜːtʃəndaɪs ˈmɜːtʃəndaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از merchandize به‌ جای merchandise استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb uncountable
کالا، مال‌التجاره، تجارت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Shops were full of merchandise but nobody had money.
- مغازه‌ها از کالا پر بود؛ ولی کسی پول نداشت.
- Cars are merchandised through a network of dealers.
- اتومبیل‌ها را از طریق یک شبکه عاملین به فروش می‌رسانند.
- they soon discovered that merchandising is as important as production
- آن‌ها به‌زودی دریافتند که بازارپردازی همان‌قدر مهم است که فرآوری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد merchandise

  1. noun goods for sale
    Synonyms: commodity, effects, job lot, line, material, number, produce, product, seconds, staple, stock, stuff, truck, vendible, wares
  2. verb sell goods
    Synonyms: advertise, buy and sell, deal in, distribute, do business in, market, promote, publicize, retail, trade, traffic in, vend, wholesale
    Antonyms: buy

ارجاع به لغت merchandise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «merchandise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/merchandise

لغات نزدیک merchandise

پیشنهاد بهبود معانی