آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ آذر ۱۴۰۲

    Sell

    sel sel sel

    گذشته‌ی ساده:

    sold

    شکل سوم:

    sold

    سوم‌شخص مفرد:

    sells

    وجه وصفی حال:

    selling

    معنی sell | جمله با sell

    verb - transitive verb - intransitive A2

    فروختن، به فروش رفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    His name on the cover will sell the book.

    اسم او روی جلد موجب فروش کتاب خواهد شد.

    Advertising sells products.

    تبلیغات باعث فروش محصولات می‌شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Colored pictures sell newspapers.

    عکس رنگی باعث فروش روزنامه است.

    Apples sell at three for a dollar.

    سیب‌ها هر سه تا یک دلار فروخته می‌شوند.

    These hats sell for ten dollars each.

    این کلاه‌ها هرکدام ده دلار به فروش می‌رسد.

    I knew the tickets would not sell.

    می‌دانستم که بلیط‌ها خریدار نخواهد داشت.

    Bicycles are selling briskly.

    دوچرخه‌ها خوب به فروش می‌رسند.

    a project that won't sell

    طرحی که خواهان ندارد

    I sold my house.

    خانه‌ام را فروختم.

    Faust sold his soul to the devil.

    فاوست روح خود را به شیطان تسلیم کرد.

    His father sells insurance.

    پدرش فروشنده‌ی بیمه است.

    Hossein sells rugs.

    حسین فرش می‌فروشد.

    buying and selling

    خرید و فروش

    Nicol wants to sell her car.

    نیکول می‌خواهد اتومبیل خود را بفروشد.

    verb - transitive

    خیانت کردن، عهدشکنی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    a man who sold his country

    مردی که وطن خود را فروخت

    Jack won their confidence to sell them.

    جک اعتماد آن‌ها را جلب کرد تا به آن‌ها نارو بزند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Everyone believed that America was sold in 1917-19.

    همه معتقد بودند که در 1917-19 سر امریکا کلاه رفته بود.

    verb - transitive

    قبولاندن، ترغیب کردن، تشویق کردن

    He had a tough time selling his dad on the idea.

    قبولاندن آن عقیده به پدرش دشوار بود.

    We must sell children on reading.

    باید کودکان را به خواندن ترغیب کنیم.

    noun countable

    فروش

    hard sell

    فروش همراه با اصرار و فشار

    noun countable

    حقه، کلک، شوخی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sell

    1. verb exchange an object for money
      Synonyms:
      trade exchange deal in market handle dispose retail vend auction peddle move dump advertise push hawk merchandise stock unload barter contract close close the deal clinch the deal be in business hustle wholesale pitch persuade sweet talk boost drum plug puff put across put up for sale snow soft sell soft soap spiel traffic bargain
      Antonyms:
      buy
    1. verb betray
      Synonyms:
      deceive mislead violate disappoint double-cross give away sell down the river stab in the back break faith play false rat on deliver up fail take in delude surrender beguile give up cross four-flush bunk
      Antonyms:
      protect guard

    Phrasal verbs

    sell off

    یکجا و ارزان فروختن

    sell out

    کل اجناس را فروختن، همه‌چیز را فروختن

    نارو زدن، بد عهدی کردن، خیانت کردن

    sell up

    اموال شخص مقروض را فروختن (برای دادن به طلبکاران)

    Idioms

    sell a bill of goods

    کلاه سر کسی گذاشتن، وعده‌ی پوچ دادن، در باغ سبز نشان دادن

    sell oneself

    1- خود فروشی کردن 2- (عامیانه) بازار خود را گرم کردن، از خود تعریف کردن

    sell short

    1- (سهام و اوراق بهادار و غیره) پیش از خرید فروختن، پیش از به دست آوری فروختن ( 2 (short sale- دست کم گرفتن، کم‌ارزش‌تر از آنچه هست پنداشتن

    سوال‌های رایج sell

    گذشته‌ی ساده sell چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sell در زبان انگلیسی sold است.

    شکل سوم sell چی میشه؟

    شکل سوم sell در زبان انگلیسی sold است.

    وجه وصفی حال sell چی میشه؟

    وجه وصفی حال sell در زبان انگلیسی selling است.

    سوم‌شخص مفرد sell چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sell در زبان انگلیسی sells است.

    ارجاع به لغت sell

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sell

    لغات نزدیک sell

    • - seljukian
    • - selkirk mountains
    • - sell
    • - sell a bill of goods
    • - sell down
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.