گذشتهی ساده:
exchangedشکل سوم:
exchangedسومشخص مفرد:
exchangesوجه وصفی حال:
exchangingشکل جمع:
exchangesمعاوضه، مبادله، تبادل، رد و بدل ارز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
the exchange of prisoners of war
مبادلهی اسیران جنگ
exchange of goods
مبادلهی کالا
isotopic exchange
(فیزیک) جابهجایی ایزوتوپی
the exchange of his mother's cow for a handful of beans
معاوضهی گاو مادر با یک مشت لوبیا
the exchange of tears for smiles
تبدیل اشک به لبخند
What will you give me in exchange?
در مقابل چه به من خواهی داد؟
He received $10 in exchange for two hours of work.
در برابر دو ساعت کار ده دلار دریافت کرد.
جای معاملات ارزی و سهامی، بورس، صرافخانه، صرافی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a stock exchange
بورس (بازار) سهام
an exchange broker
دلال بازار سهام
مبادله کردن، عوض کردن
to exchange courtesies
تعارف رد و بدل کردن
to exchange gifts
هدیه دادن و هدیه گرفتن
The two countries exchanged ambassadors.
دو کشور با هم سفیر مبادله کردند.
The boys exchanged harsh words.
پسرها به هم ناسزا گفتند.
to exchange one's honor for money
شرافت خود را در مقابل پول از دست دادن
در مقابل، دربرابر، به عوض، در تلافی
کتککاری کردن، ضربه ردوبدل کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exchange» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exchange