امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wellness

ˈwelnəs ˈwelnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
سلامتی، تندرستی، عافیت، خوبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She prioritizes her wellness by practicing yoga daily.
- او سلامتی خود را با تمرین روزانه‌ی یوگا در اولویت قرار می‌دهد.
- The community center offers various programs focused on wellness.
- مرکز اجتماعی برنامه‌های مختلفی را با تمرکز بر تندرستی ارائه می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wellness

  1. noun A healthy state of wellbeing free from disease
    Synonyms:
    health
    Antonyms:
    illness unwellness

ارجاع به لغت wellness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wellness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wellness

لغات نزدیک wellness

پیشنهاد بهبود معانی