با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Shuttle

ˈʃʌtl ˈʃʌtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shuttled
  • شکل سوم:

    shuttled
  • سوم‌شخص مفرد:

    shuttles
  • وجه وصفی حال:

    shuttling
  • شکل جمع:

    shuttles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C1
ماکو، قطاری که فقط در مسیر معینی آمد ورفت کند، لرزنده، رفت و آمدن کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the Chicago-Washington shuttle
- وسیله رفت‌وآمد بین شیکاگو و واشنگتن
- Doctors were shuttled from one field hospital to another.
- دکترها را از یک بیمارستان صحرایی به بیمارستان صحرایی دیگر می‌بردند و می‌آوردند.
- He shuttled to London.
- با هواپیمای رفت و برگشت به لندن رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shuttle

  1. noun space shuttle
    Synonyms: airplane, plane, shuttle bus, spacecraft, spaceport, train, transporter
  2. verb travel back and forth
    Synonyms: commute, drive back and forth, go back and forth, transport to and fro, travel

ارجاع به لغت shuttle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shuttle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shuttle

لغات نزدیک shuttle

پیشنهاد بهبود معانی