گذشتهی ساده:
shuttledشکل سوم:
shuttledسومشخص مفرد:
shuttlesوجه وصفی حال:
shuttlingشکل جمع:
shuttlesماکو، قطاری که فقط در مسیر معینی آمد ورفت کند، لرزنده، رفت و آمدن کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the Chicago-Washington shuttle
وسیله رفتوآمد بین شیکاگو و واشنگتن
Doctors were shuttled from one field hospital to another.
دکترها را از یک بیمارستان صحرایی به بیمارستان صحرایی دیگر میبردند و میآوردند.
He shuttled to London.
با هواپیمای رفت و برگشت به لندن رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shuttle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shuttle