آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ مرداد ۱۴۰۳

    Shutter

    ˈʃʌt̬ər ˈʃʌtə

    گذشته‌ی ساده:

    shuttered

    شکل سوم:

    shuttered

    سوم‌شخص مفرد:

    shutters

    وجه وصفی حال:

    shuttering

    شکل جمع:

    shutters

    معنی shutter | جمله با shutter

    noun countable

    شاتر، نوربند (‌پرده‌ای که مقابل حسگر دوربین عکاسی قرار دارد و تا زمانی که دوربین شروع به کار نکند بسته می‌ماند)

    The photographer adjusted the shutter speed.

    عکاس سرعت شاتر را تنظیم کرد.

    The old camera's shutter wouldn't open.

    نوربند دوربین قدیمی باز نمی‌شد.

    noun countable

    کرکره (پنجره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The shutters were closed to keep out the harsh sunlight.

    کرکره‌ها بسته شده بودند تا از ورود نور شدید خورشید جلوگیری شود.

    She peeked through the shutters to see who was at the door.

    از کرکره نگاه کرد تا ببیند چه کسی دم در است.

    noun countable

    کرکره (پوششی که در را می‌پوشاند)

    The shop owner pulled down the shutter.

    صاحب‌مغازه کرکره را پایین کشید.

    The old shutter was rusty and difficult to open and close.

    کرکره‌ی قدیمی زنگ زده بود و به‌سختی باز و بسته می‌شد.

    verb - transitive

    کرکره‌‌ی ... را بستن (پنجره و در)

    She shuttered the windows before the storm hit.

    او پیش از وقوع طوفان کرکره‌ی پنجره‌ها را بسته بود.

    Please remember to shutter the windows before you leave the house.

    لطفاً به یاد داشته باشید که پیش از خروج از خانه کرکره‌ی پنجره‌ها را ببندید.

    verb - transitive

    کرکره را پایین کشیدن، تعطیل کردن (فعالیت یا کسب‌وکار)

    The pandemic forced many businesses to shutter.

    این بیماری همه‌گیر بسیاری از مشاغل را مجبور به تعطیلی کرد.

    The restaurant chose to shutter early due to lack of customers.

    رستوران به دلیل کمبود مشتری ترجیح داد زود کرکره را پایین بکشد.

    noun countable

    بندآور (شخص یا وسیله)

    The shutter refused to let anyone in without the secret password.

    بندآور به کسی اجازه‌ی ورود بدون رمز عبور مخفی را نمی‌داد.

    His stubbornness was a shutter against compromise.

    سرسختی‌اش بندآوری در برابر سازش بود.

    verb - transitive

    کرکره‌دار کردن

    She wanted to shutter the windows in her bedroom.

    او می‌خواست پنجره‌های اتاق‌خوابش را کرکره‌دار کند.

    The photographer decided to shutter the windows of the studio.

    عکاس تصمیم گرفت پنجره‌های آتلیه را کرکره‌دار کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shutter

    1. noun a concealment
      Synonyms:
      cover shade blind storm shutter

    سوال‌های رایج shutter

    گذشته‌ی ساده shutter چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده shutter در زبان انگلیسی shuttered است.

    شکل سوم shutter چی میشه؟

    شکل سوم shutter در زبان انگلیسی shuttered است.

    شکل جمع shutter چی میشه؟

    شکل جمع shutter در زبان انگلیسی shutters است.

    وجه وصفی حال shutter چی میشه؟

    وجه وصفی حال shutter در زبان انگلیسی shuttering است.

    سوم‌شخص مفرد shutter چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد shutter در زبان انگلیسی shutters است.

    ارجاع به لغت shutter

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shutter

    لغات نزدیک shutter

    • - shutdown
    • - shutout
    • - shutter
    • - shutterbug
    • - shuttle
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.