فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shutter

ˈʃʌt̬ər ˈʃʌtə

گذشته‌ی ساده:

shuttered

شکل سوم:

shuttered

سوم‌شخص مفرد:

shutters

وجه وصفی حال:

shuttering

شکل جمع:

shutters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

شاتر، نوربند (‌پرده‌ای که مقابل حسگر دوربین عکاسی قرار دارد و تا زمانی که دوربین شروع به کار نکند بسته می‌ماند)

The photographer adjusted the shutter speed.

عکاس سرعت شاتر را تنظیم کرد.

The old camera's shutter wouldn't open.

نوربند دوربین قدیمی باز نمی‌شد.

noun countable

کرکره (پنجره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The shutters were closed to keep out the harsh sunlight.

کرکره‌ها بسته شده بودند تا از ورود نور شدید خورشید جلوگیری شود.

She peeked through the shutters to see who was at the door.

از کرکره نگاه کرد تا ببیند چه کسی دم در است.

noun countable

کرکره (پوششی که در را می‌پوشاند)

The shop owner pulled down the shutter.

صاحب‌مغازه کرکره را پایین کشید.

The old shutter was rusty and difficult to open and close.

کرکره‌ی قدیمی زنگ زده بود و به‌سختی باز و بسته می‌شد.

verb - transitive

کرکره‌‌ی ... را بستن (پنجره و در)

She shuttered the windows before the storm hit.

او پیش از وقوع طوفان کرکره‌ی پنجره‌ها را بسته بود.

Please remember to shutter the windows before you leave the house.

لطفاً به یاد داشته باشید که پیش از خروج از خانه کرکره‌ی پنجره‌ها را ببندید.

verb - transitive

کرکره را پایین کشیدن، تعطیل کردن (فعالیت یا کسب‌وکار)

The pandemic forced many businesses to shutter.

این بیماری همه‌گیر بسیاری از مشاغل را مجبور به تعطیلی کرد.

The restaurant chose to shutter early due to lack of customers.

رستوران به دلیل کمبود مشتری ترجیح داد زود کرکره را پایین بکشد.

noun countable

بندآور (شخص یا وسیله)

The shutter refused to let anyone in without the secret password.

بندآور به کسی اجازه‌ی ورود بدون رمز عبور مخفی را نمی‌داد.

His stubbornness was a shutter against compromise.

سرسختی‌اش بندآوری در برابر سازش بود.

verb - transitive

کرکره‌دار کردن

She wanted to shutter the windows in her bedroom.

او می‌خواست پنجره‌های اتاق‌خوابش را کرکره‌دار کند.

The photographer decided to shutter the windows of the studio.

عکاس تصمیم گرفت پنجره‌های آتلیه را کرکره‌دار کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shutter

  1. noun a concealment
    Synonyms:
    cover shade blind storm shutter

ارجاع به لغت shutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shutter

لغات نزدیک shutter

پیشنهاد بهبود معانی