آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Foreground

ˈfɔːrɡraʊnd ˈfɔːɡraʊnd

گذشته‌ی ساده:

foregrounded

شکل سوم:

foregrounded

سوم‌شخص مفرد:

foregrounds

وجه وصفی حال:

foregrounding

معنی foreground | جمله با foreground

noun singular

پیش‌زمینه، جلوی تصویر

The artist placed a large tree in the foreground to draw attention to the scene.

هنرمند در پیش‌زمینه‌، درخت بزرگی قرار داد تا توجه را به صحنه جلب کند.

In the foreground of the photo, children are playing while the mountains rise in the distance.

در پیش‌زمینه‌ی عکس، کودکان مشغول بازی هستند و در دوردست کوه‌ها سر برآورده‌اند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The picture's background shows mountains and its foreground consists of a tree and two horses.

زمینه‌ی تصویر، کوه و در پیش‌نمای آن یک درخت و دو اسب وجود دارد.

noun singular

کانون توجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Education and healthcare have always been in the foreground of government policies.

آموزش و بهداشت همواره در مرکز توجه سیاست‌های دولت بوده‌اند.

The scandal pushed economic concerns into the background while the corruption case came to the foreground.

رسوایی باعث شد نگرانی‌های اقتصادی به حاشیه برود و پرونده‌ی فساد به کانون توجه تبدیل شود.

verb - transitive

مورد توجه قرار دادن، برجسته کردن، اولویت دادن، در کانون توجه قرار دادن، بااهمیت جلوه دادن

The article foregrounds the achievements of local scientists.

این مقاله دستاوردهای دانشمندان محلی را برجسته می‌کند.

The film foregrounds the struggles of women in rural communities.

این فیلم مشکلات زنان در جوامع روستایی را در کانون توجه قرار می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد foreground

  1. noun prominence
    Antonyms:
    unimportance back rear background

ارجاع به لغت foreground

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foreground» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foreground

لغات نزدیک foreground

پیشنهاد بهبود معانی