امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foreground

ˈfɔːrɡraʊnd ˈfɔːɡraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
پیش‌صحن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
پیش‌نما، نزدیک نما (در برابر دورنما)، منظره جلو عکس، زمین جلو عمارت
- The picture's background shows mountains and its foreground consists of a tree and two horses.
- زمینه‌ی تصویر، کوه و در پیش‌نمای آن یک درخت و دو اسب وجود دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foreground

  1. noun prominence
    Synonyms:
    front lead focus center fore limelight beginning forepart vanguard spearhead cutting-edge leading-edge state-of-the-art on the line
    Antonyms:
    unimportance back rear background

ارجاع به لغت foreground

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foreground» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foreground

لغات نزدیک foreground

پیشنهاد بهبود معانی