گذشتهی ساده:
centeredشکل سوم:
centeredسومشخص مفرد:
centersوجه وصفی حال:
centeringشکل جمع:
centersاین لغت در انگلیسی بریتانیایی بهصورتِ centre نوشته میشود.
وسط، میان، مرکز، کانون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
There was a large table in the centre of the room.
در وسط اتاق میز بزرگی قرار داشت.
A social worker was at the centre of the scandal.
یک مددکار اجتماعی در وسط این رسوایی قرار داشت.
the town center
مرکز شهر
the center of a circle
مرکز دایره
center of affection
کانون محبت
Mark was at the centre of the argument.
مارک در کانون و مرکز بحث بود.
everybody's center of attraction
کانون توجه همگان
Paris is a fashion center.
پاریس مرکز مد است.
center of mass
مرکز جرم
(یک مکان یا ساختمان بهویژه مکانی که در آن فعالیت خاصی انجام میشود) مرکز، مجتمع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a sport center
مجتمع ورزشی
a health center
مرکز بهداشت
industrial centers
مراکز صنعتی
a shopping center
مرکز خرید
(سیاست) میانهرو، میانه
His political views are known to be left of/right of centre.
دیدگاههای سیاسی او به عنوان چپ/راست میانه شناخته میشود.
a center left party
حزب چپ میانهرو
در مرکز قرار گرفتن یا قرار دادن، مرکزی کردن
to center a picture on the wall
عکس را در وسط دیوار نصب کردن
Centre all the headings in this document.
تمام عناوین این سند را در مرکز قرار دهید.
کالبدشناسی مرکز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
nerve center
مرکز عصبی
respiratory centre
مرکز تنفسی
ورزش (به ویژه فوتبال و بسکتبال و هاکی) بازیکن وسط، سنتر
The most recent center to win an NBA Most Valuable Player Award was Nikola Jokić, winning the award twice following the 2020-21 and 2021-22 season.
سنتری که بهتازگی جایزهی باارزشترین بازیکن NBA را کسب کرد، نیکولا یوکیچ بود که در فصول ۲۱-۲۰۲۰ و ۲۲-۲۰۲۱ دو بار این جایزه را کسب کرد.
The center is normally the tallest player on the team.
سنتر معمولاً قدبلندترین بازیکن تیم است.
متمرکز بودن، بر مدار چیزی بودن، حول محور چیزی بودن
Their criticisms centered on foreign affairs.
انتقادات آنها بر مسائل خارجی متمرکز بود.
Most of the activities centered around sports.
بیشتر فعالیتها حول محور ورزش بودند.
The plot was centered on espionage.
توطئه بر مدار جاسوسی بود.
متمرکز بودن بر
تأکید کردن بر، متمرکز شدن بر
(مکانیک) مرکز رانش، مرکز فرازمانی
مرکز خنککننده، هرگونه مکان یا مرکز دارای تأسیسات خنککننده و تهویهی مطبوع (اماکنی همچون مراکز خرید، کتابخانهها و مدارس که به سیستمهای سرمایشی مجهز هستند و مردم میتوانند برای رهایی از گرمای هوا در آنجا حضور یابند.)
(عامیانه) همهجا، همهی عالم، هرجا که فکر بکنی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «center» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/center