محیط
ظاهر، نما
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He works all the time and seems to have no outside interests.
او همیشه کار میکند و در ظاهر علایق دیگری ندارد.
She seems calm on the outside.
او در ظاهر آرام به نظر میرسد.
حداکثر
There's room for thirty people at the outside.
حداکثر برای سی نفر جا هست.
بیرون، برون، خارج
The outside of the boat needs painting.
سطح بیرونی قایق احتیاج به نقاشی دارد.
Outside noises distracted me.
صداهایی که از بیرون میآمد حواسم را پرت کرد.
He stood outside of the house.
او بیرون از خانه ایستاد.
I opened the door from the outside.
در را از خارج باز کردم.
(امکان یا احتمال یا شانس و غیره) کم، بعید، غیرمحتمل
He has an outside chance of winning the election.
احتمال کمی دارد که او انتخابات را ببرد.
خارجی، برونی
the outside layer of the ball
لایهی خارجی توپ
بالاترین، ممکنترین، دست بالا
200 is an outside estimate.
200 ممکنترین برآورد است.
My outside price is $500.
بالاترین قیمت من 500 دلار است.
به بیرون، از خارج
an outside firm of consultants
یک گروه مشاوره از خارج
They can't build a refinery themselves; they need outside help.
آنها نمیتوانندخودشان پالایشگاه بسازند و به کمک از خارج نیازمندند.
The prisoners heard little news of the outside world.
زندانیان اخبار کمی از خارج میشنیدند.
an outside toilet
مستراح خارج از ساختمان
روی، خارج از، طرف خارج هر چیز
The address was written on the outside of the box.
نشانی روی جعبه نوشته شده بود.
outside repairs
تعمیرات خارج (از ساختمان)
بهجز
Outside of one old servant, he lives alone.
بهجز یک نوکر پیر کس دیگری با او زندگی نمیکند.
حداکثر، در بیشترین حد
(انگلیس) نوار وسط جاده یا خیابان، نوار میانی
1- خارج، بیرون، در بیرون، بیرون از 2- (عامیانه) به جز، به غیر
خارجاز چهارچوب فکر کردن، از زوایای جدید نگریستن، خلاقانه فکر کردن، محدودیتهای فکری را کنار زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «outside» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outside