شکل جمع:
exteriorsبیرونی، خارجی، ظاهری، واقع در سطح خارجی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an exterior wall
دیوار برونی
the exterior features of this volcanic mountain
ویژگیهای برونی این کوه آتشفشان
exterior paint
رنگ ویژهی خارج ساختمان، رنگ ویژهی هوای آزاد
exterior forces
نیروهای اعمالشده از خارج
The exterior of the box was painted red.
بیرون جعبه را رنگ قرمز زده بودند.
the exterior of a soccer ball
سطح بیرونی توپ فوتبال
a misleading exterior
ظاهری گمراهکننده
an exterior appearance of happiness
ظاهری حاکی از شادی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exterior» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exterior