صفت تفضیلی:
more externalصفت عالی:
most externalخارج، بیرون، ظاهر، سطح، ظواهر، بیرونی، خارجی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the external parts of the ear
بخشهای خارجی گوش
the country's external affairs
امور خارجی کشور
this medicine is for external use only
این دارو فقط جهت کاربرد خارجی است (نه برای خوردن یا وارد چشم و غیره کردن)
the external structure of a cell
ساختار بیرونی یک یاخته
the external walls of the fort
دیوارهای بیرونی دژ
The country's external debts were on the increase.
بدهیهای برونمرزی کشور رو به افزایش بود.
external reality
واقعیت مشهود
External forces that affect the cell.
نیروهای بیرونی که یاخته را تحتتأثیر قرار میدهند.
external pressure
فشار خارجی (از بیرون)
Their books were examined by a group of external auditors.
دفاتر آنها توسط گروهی حسابرس مدعو مورد بررسی قرار گرفت.
an external show of politeness
اظهار ادب ظاهری
external factors
عوامل خارجی
the externals of religion
ظواهر مذهب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «external» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/external