صفت تفضیلی:
more internalصفت عالی:
most internalدرونی، داخلی، ناشی از درون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
internal structure
ساختمان درونی
internal organs of the body
اندامهای درونی بدن
internal mechanism of a machine
مکانیزم درونی یک موتور
the internal funds of a business
وجوه داخلی یک مؤسسهی بازرگانی
the internal surface of the lung
رویهی درونی (سطح داخلی) ریه
internal remedies
درمانجوییهای درونی، داروهای خوراکی
internal stimulant
محرک درونی
an internal tendency
تمایل باطنی
an internal resentment
رنجش پنهانی
an internal sensation
احساس نهان (درونی)
a country's internal affairs
امور داخلی یک کشور
خودمانی، محرمانه، ناآشکار، درون مرزی، درون کشوری
کالبدشناسی در درون بدن یا اندام، درون تنی، (جمع) امعا و احشا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
(امریکا) ادارهی مالیات بر درآمد فدرال
(آمریکا) ادارهی وصول مالیاتهای درونمرزی
(آمریکا) ادارهی مالیات بر درآمد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «internal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/internal