با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Municipal

mjuːˈnɪsəpl mjuːˈnɪsəpl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective C1
(مربوط به، وابسته به) شهر، شهری، شهرداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the municipal building
- ساختمان شهرداری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد municipal

  1. adjective concerning cities
    Synonyms: borough, burghal, city, civic, civil, community, corporate, domestic, home, incorporated, internal, local, metropolitan, native, public, town, urban
    Antonyms: country, suburban

ارجاع به لغت municipal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «municipal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/municipal

لغات نزدیک municipal

پیشنهاد بهبود معانی