فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Community

kəˈmjuːnəti kəˈmjuːnəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    communities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    جامعه، انجمن، اجتماع، مجموعه
    • - the Iranian Community in Chicago
    • - جامعه‌ی ایرانیان شیکاگو
    • - We will do what is best for the community.
    • - آنچه را که به صلاح اجتماع باشد، انجام خواهیم داد.
    • - the European Community
    • - جامعه‌ی اروپا
    • - community property
    • - (حقوق) دارایی مشترک (که در صورت متارکه بین طرفین بخش می‌شود)
    • - community of goods
    • - داشتن کالا به‌طور مشترک
    • - community of tastes
    • - همانندی سلیقه‌ها
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد community

  1. noun society, area of people
    Synonyms: association, body politic, center, colony, commonality, commonwealth, company, district, general public, hamlet, locality, nation, neck of the woods, neighborhood, people, populace, public, residents, society, state, stomping ground, territory, turf
  2. noun agreement, similarity
    Synonyms: affinity, identity, kinship, likeness, sameness, semblance
    Antonyms: disagreement, dissimilarity

Collocations

  • community policing

    (انگلیسی) کارکردن مأموران پلیس فقط در یک محله (به منظور این که اهل محل آنها را خوب بشناسند)، (امریکا) کمک مردم به شهربانی (پاسداری به صورت گروه‌های گشتی و غیره)

  • community service

    1- کار برای مردم (که گاهی به جای زندان به مجرمین تکلیف می‌شود) 2- خدمات اجتماعی، کارهای عام‌المنفعه

ارجاع به لغت community

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «community» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/community

لغات نزدیک community

پیشنهاد بهبود معانی