گذشتهی ساده:
goddedشکل سوم:
goddedسومشخص مفرد:
godsوجه وصفی حال:
goddingشکل جمع:
godsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ترا به خدا، بهخاطر خدا
محوطه کلیسا
انسان درخواست میکند و خدا میبخشد.
1- انشاءالله، اگر خدا بخواهد 2- خدایا
بسیار بد، تنفرانگیز
خدا نکند
god helps those who help themselves
از تو حرکت از خدا برکت
خداوند به کسانی کمک میکند که در فکر کمک به خود هستند.
اگر خدا بخواهد، انشاءالله، اگر قسمت باشد، به خواست خدا، امید به خدا
ظل توجه خداوند، متوفی
put the fear of god into (somebody)
(کسی را) حسابی ترساندن
(به خدا) قسم، سوگند میخورم (به خدا)
درستوحسابی، کاملاً، واقعی، حقیقی
به خدا، راستی، به خدا قسم، والله
خدا میداند!
(ندا - حاکی از شگفتی توام با تمسخر یا تحقیر یا کنایه) نه بابا!، خدا به داد برسد!
خدا را شکر
man proposes, but god disposes
انسان خواستار است؛ ولی خداوند اعطاگر است
for god's (or heaven's or pete's) sake!
تو را به خدا!
(در سوگند و غیره) به خدا قسم!
با پارسایی زیستن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «god» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/god