آخرین به‌روزرسانی:

God

ɡɑːd ɡɒd

گذشته‌ی ساده:

godded

شکل سوم:

godded

سوم‌شخص مفرد:

gods

وجه وصفی حال:

godding

شکل جمع:

gods

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

خدا، ایزد، رب‌النوع

Mars was the Greek god of war.

مارس نام خدای جنگ یونانیان بود.

People have worshipped various gods throughout history.

مردم در طول تاریخ خدایان مختلفی را پرستش کرده‌اند.

noun countable

مجازی خدا، معبود، بت (شخص یا چیزی که برای فرد بسیار مهم است؛ آن را بسیار تحسین می‌کند و به‌شدت بر او تأثیر می‌گذارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Money is his god.

خدای او پول است.

My dad is my god.

پدرم معبود من است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Music was his god.

موسیقی بت او بود.

noun plural informal

انگلیسی بریتانیایی سینما و تئاتر صندلی‌های بالکن (the gods)

The gods were filled with excited theatregoers.

صندلی‌های بالکن مملو از تماشاگران هیجان‌زده بود.

The gods were reserved.

صندلی‌های بالکن رزرو شده بود.

noun singular A2

دین خداوند، خدا، پروردگار، یزدان (با G بزرگ) (حرف تعریف the پیش از آن نمی‌آید)

People find solace in their faith in God.

مردم در ایمانشان به خداوند آرامش می‌یابند.

God is omnipotent.

خدا قادر مطلق است.

verb - transitive

پرستیدن، خدا دانستن

The ancient tribe would god their chief.

این قبیله‌ی باستانی رئیسشان را می‌پرستیدند.

As a child, he would god his father.

در کودکی پدرش را خدا می‌دانست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد god

  1. noun supernatural being worshipped by people
    Synonyms:
    God Lord Creator Almighty Father deity Divine Being Jehovah Allah Master Maker King of Kings spirit power divinity idol demon daemon Holy Spirit holiness numen demigod Absolute Being Infinite Spirit All Powerful All Knowing Yahweh providence tutelary totem prime mover Jah supernatural being universal life force world spirit

Collocations

for god's sake

ترا به خدا، به‌خاطر خدا

god's acre

محوطه کلیسا

man proposes, god disposes

انسان درخواست می‌کند و خدا می‌بخشد.

please god

1- ان‌شاءالله، اگر خدا بخواهد 2- خدایا

Idioms

god awful

بسیار بد، تنفرانگیز

god forbid

خدا نکند

god helps those who help themselves

از تو حرکت از خدا برکت

خداوند به کسانی کمک می‌کند که در فکر کمک به خود هستند.

god willing

اگر خدا بخواهد، ان‌شاءالله، اگر قسمت باشد، به خواست خدا، امید به خدا

with god

ظل توجه خداوند، متوفی

Idioms بیشتر

put the fear of god into (somebody)

(کسی را) حسابی ترساندن

so help me (god)

(به خدا) قسم، سوگند می‌خورم (به خدا)

honest-to-god

درست‌وحسابی، کاملاً، واقعی، حقیقی

honest to god (or goodness)

به خدا، راستی، به خدا قسم، والله

heaven knows! (or god knows!)

خدا می‌داند!

(god) save the mark!

(ندا - حاکی از شگفتی توام با تمسخر یا تحقیر یا کنایه) نه بابا!، خدا به داد برسد!

praise be (to god)

خدا را شکر

man proposes, but god disposes

انسان خواستار است؛ ولی خداوند اعطاگر است

so help me god!

(در سوگند و غیره) به خدا قسم!

walk with god

با پارسایی زیستن

ارجاع به لغت god

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «god» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/god

لغات نزدیک god

پیشنهاد بهبود معانی