آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ آبان ۱۴۰۴

    Spirit

    ˈspɪrɪt ˈspɪrɪt

    گذشته‌ی ساده:

    spirited

    شکل سوم:

    spirited

    سوم‌شخص مفرد:

    spirits

    وجه وصفی حال:

    spiriting

    شکل جمع:

    spirits

    معنی spirit | جمله با spirit

    noun singular uncountable B2

    روحیه، طرز فکر، جو حاکم، فضای کلی

    Volunteering fosters a spirit of cooperation among community members.

    داوطلبی، روحیه‌ی همکاری میان اعضای جامعه را تقویت می‌کند.

    The novel reflects the spirit of the 1920s.

    این رمان، فضای کلی دهه‌ی ۱۹۲۰ را منعکس می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    with the spirit of cooperation

    با روحیه‌ی همکاری

    the spirit of the law as opposed to the letter of the law

    منظور واقعی قانون در مقابل متن قانون

    the spirits of Renaissance

    جوهر رنسانس

    noun plural B2

    خلق‌وخو، روحیه، حال

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Despite the difficulties, he kept his spirits up.

    باوجود مشکلات، او حال خود را خوب نگه داشت.

    Today, I am in bad spirits.

    امروز دل ودماغ ندارم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Today, he is in good spirits.

    امروز سرحال است.

    He is full of spirits.

    خیلی شنگول است.

    noun uncountable C1

    روح، جان، روان، نفس

    The music touched my spirit in a way words couldn’t describe.

    موسیقی، جانم را به گونه‌ای لمس کرد که کلمات نمی‌توانستند توصیف کنند.

    O, God, into thy hands I commit my spirit.

    خداوندا، روح خود را به تو می‌سپارم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The spirit of God is my guide.

    روح خداوند راهنمای من است.

    God breathed spirit into clay.

    خداوند در گل جان دمید.

    the brave spirits who defended this country

    اشخاص شجاعی که از این کشور دفاع کردند

    noun countable B2

    روح، شبح

    Some people believe that spirits can communicate through dreams.

    بعضی‌ها معتقدند که ارواح می‌توانند از طریق رؤیاها ارتباط برقرار کنند.

    An evil spirit seemed to linger in the abandoned church.

    به نظر می‌رسید که در کلیسای متروکه، روح شیطانی‌ای حضور دارد.

    noun uncountable

    شجاعت، شهامت، انرژی، شوروشوق، انگیزه

    His spirit inspired everyone in the room to try harder.

    انگیزه‌ی او همه‌ی افراد در اتاق را به تلاش بیشتر تشویق کرد.

    She faced the challenge with courage and spirit.

    او با شجاعت و شهامت با چالش مواجه شد.

    noun countable uncountable C1

    نوشیدنی الکلی قوی

    Vodka is one of the most popular spirits in the world.

    ودکا یکی از محبوب‌ترین نوشیدنی‌های الکلی در جهان است.

    Distilleries produce different types of spirits like whiskey and rum.

    کارخانه‌های تقطیر انواع مختلف نوشیدنی‌های الکلی مانند ویسکی و رام تولید می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    taxable distilled spirits

    نوشابه‌های تقطیر‌شده و مالیات‌بردار

    noun uncountable

    تینر، الکل صنعتی، حلال نقاشی، اسپریت

    Be careful when handling spirits; they are highly flammable.

    هنگام استفاده از حلال‌های نقاشی مراقب باشید؛ آن‌ها بسیار قابل اشتعال هستند.

    White spirit evaporates quickly and is useful for diluting oil-based paints.

    اسپریت سفید به‌سرعت تبخیر می‌شود و برای رقیق کردن رنگ‌های روغنی مفید است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    wood spirit

    چکیده‌ی چوب

    spirits of turpentine

    چکیده‌ی ترپانتین

    verb - transitive

    به‌صورت مخفیانه بردن، فراری دادن، قاچاقی بردن، به‌طور مخفیانه منتقل کردن

    His friends spirited him out of the country.

    دوستانش او را مخفیانه از کشور بردند.

    Those two spirited goods out of the store room.

    آن دو قاچاقی کالا از انبار خارج می‌کردند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد spirit

    1. noun soul, attitude
      Synonyms:
      character disposition temperament attitude life energy essence vigor vitality force heart resolve will mood humor animation courage backbone grit nerve fire warmth life force vital spark substance sparkle outlook frame of mind air breath psyche tenor quality enterprise motivation enthusiasm earnestness oomph zest boldness willpower resolution guts gameness morale dauntlessness stoutheartedness mettle jazz
    1. noun atmosphere, essence
      Synonyms:
      feeling sense quality tone tenor substance essence meaning purpose intention intent gist temper humor purport timbre genius
    1. noun ghost
      Synonyms:
      phantom specter apparition shade shadow wraith vision spook soul sprite phantasm eidolon supernatural being umbra poltergeist
      Antonyms:
      reality being

    Collocations

    in spirit

    روحاً، از لحاظ فکری

    in (or with) the spirit of ...

    با روح ...، با نیت ...

    the spirit

    روح‌القدس

    free spirit

    انسان آزاد، آزاده، آزادمنش، آزادیخواه

    Idioms

    out of spirits

    مغموم، غمگین، گرفته، بی‌دل‌و‌دماغ

    سوال‌های رایج spirit

    گذشته‌ی ساده spirit چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده spirit در زبان انگلیسی spirited است.

    شکل سوم spirit چی میشه؟

    شکل سوم spirit در زبان انگلیسی spirited است.

    شکل جمع spirit چی میشه؟

    شکل جمع spirit در زبان انگلیسی spirits است.

    وجه وصفی حال spirit چی میشه؟

    وجه وصفی حال spirit در زبان انگلیسی spiriting است.

    سوم‌شخص مفرد spirit چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد spirit در زبان انگلیسی spirits است.

    ارجاع به لغت spirit

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «spirit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spirit

    لغات نزدیک spirit

    • - spiriferous
    • - spirillum
    • - spirit
    • - spirit gum
    • - spirit level
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.