گذشتهی ساده:
spiritedشکل سوم:
spiritedسومشخص مفرد:
spiritsوجه وصفی حال:
spiritingشکل جمع:
spiritsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
روحاً، از لحاظ فکری
in (or with) the spirit of ...
با روح ...، با نیت ...
روحالقدس
مغموم، غمگین، گرفته، بیدلودماغ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spirit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spirit