شکل جمع:
motivationsانگیزه، محرک، انگیزش، موجب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She lacked the motivation to go to the gym after a long day of work.
او انگیزهی باشگاه رفتن بعد از یک روز کاری طولانی را نداشت.
He found motivation in his past failures, using them as fuel to push forward.
او انگیزه را در ناکامیهای گذشتهاش پیدا کرد و از آنها به عنوان محرکی برای حرکت روبهجلو استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «motivation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/motivation