شکل جمع:
incentivesانگیزه، محرک، پاداش، مشوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
For some people money is a major incentive.
برای برخی از مردم، پول انگیزهی بزرگی است.
There is no incentive to save fuel.
هیچ مشوقی برای صرفهجویی در مصرف سوخت وجود ندارد.
The company offered a financial incentive to boost employee motivation.
این شرکت یک پاداش مالی برای تقویت انگیزهی کارکنان ارائه کرد.
There was a tax incentive for homeowners to invest in energy-efficient upgrades.
مشوقهای مالیاتی برای مالکان خانه وجود داشت تا در ارتقاء انرژی کارآمد سرمایهگذاری کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incentive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incentive