با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Stimulation

ˌstɪmjəˈleɪʃn̩ ˌstɪmjʊˈleɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
تحریک، برانگیختگی، انگیزش، تحریض، تهییج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The teacher emphasized the importance of sensory stimulation in early childhood development.
- معلم بر اهمیت تحریک حسی در رشد اولیه‌ی کودکی تاکید کرد.
- Regular exercise offers both physical and mental stimulation.
- ورزش منظم باعث برانگیختگی جسمی و ذهنی می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stimulation

  1. noun Something that encourages
    Synonyms: encouragement, inspiration, motivation
  2. noun Something that causes and encourages a given response
    Synonyms: stimulant, stimulus, incentive, encouragement, fillip, impetus, impulse, stimulator, incitement, inducement, motivation, invigoration, foreplay, prod, piquancy, arousal, push, spur, provocation, refreshment, titillation, tittivation, input
  3. adjective
    Synonyms: animating, aspirational, brisk, catalytic, galvanic, heartening, incisive, inspirational, inspiriting, piquant, poignant, provocative, pungent, stimulating, stimulative, stimulatory
  4. verb
    Synonyms: activate, actuate, animate, egg on, foment, galvanize, goad, incite, innervate, inspirit, instigate, invigorate, kindle, motivate, provoke, stimulate, titillate, tittivate, vivify, whet

ارجاع به لغت stimulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stimulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stimulation

لغات نزدیک stimulation

پیشنهاد بهبود معانی