فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whet

wet wet
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    تیز کردن، برانگیختن، تهییج کردن، صاف‌کن، عمل تیز کردن به‌وسیله‌ی مالش
    • - to whet a sword
    • - شمشیری را تیز کردن
    • - to whet the appetite
    • - اشتها را تیز کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whet

  1. verb make sharp
    Synonyms: edge, file, finish, grind, hone, sharpen, strop
    Antonyms: blunt, dull
  2. verb arouse, excite
    Synonyms: animate, awaken, challenge, enhance, incite, increase, kindle, pique, provoke, quicken, rally, rouse, stimulate, stir, wake, waken
    Antonyms: blunt, dampen, dishearten

ارجاع به لغت whet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whet

لغات نزدیک whet

پیشنهاد بهبود معانی