فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Whet

wet wet

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

تیز کردن، برانگیختن، تهییج کردن، صاف‌کن، عمل تیز کردن به‌وسیله‌ی مالش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to whet a sword

شمشیری را تیز کردن

to whet the appetite

اشتها را تیز کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whet

  1. verb make sharp
    Synonyms:
    sharpen hone grind edge file finish strop
    Antonyms:
    dull blunt
  1. verb arouse, excite
    Synonyms:
    stimulate excite rouse stir incite provoke quicken wake waken awaken animate increase enhance challenge kindle rally pique
    Antonyms:
    dishearten dampen blunt

ارجاع به لغت whet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whet

لغات نزدیک whet

پیشنهاد بهبود معانی