بیدار کردن، بیدار شدن، بیداری کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he wakened on time
بهموقع از خواب بیدار شد
that song wakened my interest in music
آن سرود علاقهی من را به موسیقی زنده کرد
suddenly I wakened to the point that I was alone and unarmed
ناگهان به این نکته واقف شدم که تنها و بیاسلحه هستم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «waken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waken