آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Waken

ˈweɪkən ˈweɪkən

گذشته‌ی ساده:

wakened

شکل سوم:

wakened

سوم‌شخص مفرد:

wakens

وجه وصفی حال:

wakening

معنی waken | جمله با waken

verb - intransitive verb - transitive formal

بیدار شدن، بیدار کردن، از خواب برخاستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

he wakened on time.

به‌موقع از خواب بیدار شد.

The noise outside wakened all the children in the house.

سروصدای بیرون همه‌ی بچه‌های خانه را از خواب پراند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

that song wakened my interest in music.

آن سرود علاقه‌ی من را به موسیقی زنده کرد.

suddenly I wakened to the point that I was alone and unarmed.

ناگهان به این نکته واقف شدم که تنها و بی‌اسلحه هستم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد waken

  1. verb stop sleeping
    Synonyms:
    Antonyms:

سوال‌های رایج waken

معنی waken به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «waken» در زبان فارسی به معنی «بیدار شدن» یا «بیدار کردن» ترجمه می‌شود.

این واژه از نظر ریشه‌شناسی با فعل «wake» هم‌خانواده است و هر دو از زبان انگلیسی باستانی گرفته شده‌اند. تفاوت اصلی آن‌ها در سطح رسمی و ادبیِ کاربرد است: «waken» معمولاً در زبان نوشتاری یا شعر و متون رسمی‌تر به کار می‌رود، در حالی‌که «wake» در گفتار روزمره متداول‌تر است.

از نظر دستوری، «waken» می‌تواند هم لازم (intransitive) و هم متعدی (transitive) باشد. یعنی هم می‌تواند به معنای «بیدار شدن» به‌تنهایی بیاید (She wakened at dawn – او سحرگاه بیدار شد) و هم به معنای «بیدار کردن کسی» (The noise wakened me – صدا من را بیدار کرد). این ویژگی دوگانه، آن را به واژه‌ای انعطاف‌پذیر در جمله‌سازی تبدیل کرده است.

از لحاظ سبکی، «waken» بیشتر در ادبیات و شعر کاربرد دارد، جایی که نویسنده می‌خواهد لحنی لطیف‌تر یا شاعرانه‌تر ایجاد کند. برای مثال:

.The flowers waken with the morning sun

(گل‌ها با خورشید صبح بیدار می‌شوند.)

در این جمله، «waken» نه تنها به بیداری فیزیکی، بلکه به نوعی زنده شدن و آگاهی طبیعت اشاره دارد — چیزی که در زبان ادبی به عنوان استعاره از زندگی، امید یا آغاز دوباره تعبیر می‌شود.

از دیدگاه معنایی، واژه‌ی «waken» فراتر از بیداری فیزیکی است. در متون فلسفی یا مذهبیِ غیرمستقیم، گاهی به معنای بیدار شدن ذهن یا روح نیز به کار می‌رود. برای مثال، در جمله‌ی زیر:

.He was wakened to the truth of his actions

(او به حقیقت اعمالش بیدار شد.)

در این‌جا «waken» به معنای آگاهی یافتن یا درک عمیق‌تر است، نه صرفاً باز شدن چشم‌ها.

از نظر تاریخی، «waken» از فعل قدیمی «wacan» در انگلیسی باستان گرفته شده است که معنای اصلی آن «بلند شدن یا زنده شدن» بود. این واژه در گذر زمان به شکل‌های مختلفی مانند awake, awaken, waken, wake تکامل یافته است و امروز هرکدام کاربرد خاص خود را دارند، اگرچه معنای مرکزی همه‌ی آن‌ها همان «به بیداری رسیدن» است.

«waken» واژه‌ای است که سادگی ظاهری‌اش، معنایی عمیق در خود دارد. چه در معنای جسمی (بیدار شدن از خواب) و چه در معنای استعاری (آگاهی یا درک جدید)، این واژه نشانه‌ای از آغاز، حرکت و زنده شدن دوباره است — لحظه‌ای که خواب به پایان می‌رسد و آگاهی جای آن را می‌گیرد.

ارجاع به لغت waken

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waken

لغات نزدیک waken

پیشنهاد بهبود معانی