گذشتهی ساده:
calledشکل سوم:
calledسومشخص مفرد:
callsوجه وصفی حال:
callingشکل جمع:
callsتلفنی جواب دادن، متقابلاً تلفن زدن
بازخواندن، به مراجعت دعوت کردن
دعا کردن، از خدا طلب کردن
سخت نکوهش کردن، عیبجویی کردن، بازخواست کردن
کسی را صدا زدن
درخواست کردن، تقاضا کردن
سراغ (کسی یا چیزی) رفتن
تلفن زدن (برای درخواست چیزی)
ایجاب کردن، مستلزم بودن
ایجاد کردن، به وجود آوردن، به کار انداختن
(پول یا اوراق بهادار و غیره را) از گردش خارج کردن، جمعآوری کردن
(برای کمک یا مشورت) احضار کردن، فراخواندن
تلفن کردن
لغو کردن، متوقف کردن، صرفنظر کردن
1- (مختصراً) ملاقات کردن، به دیدار رفتن 2- در خواست کردن، دعوت (به صحبت یا عمل) کردن
به کار کشیدن، به عمل دعوت کردن
تصریح کردن، معین کردن، تعیین کردن
به اعتصاب خواندن
متهم کردن، علیه کسی اظهاری کردن، مطالبه کردن
زنگ زدن، تلفن کردن
به خدمت فراخواندن، به خدمت احضار کردن (ارتش)
فراخواندن، دعوت کردن (تیم ملی)
به یاد آوردن، تداعی کردن
حساب سپردهی دیداری (عندالمطالبه)
مورد سؤال یا تردید قرار دادن، زیر سؤال بردن
وام دیداری
اختیار خرید یا عدم خرید (سهام و غیره)
(ورزش) تایماوت گرفتن، درخواست تنفس کردن
جلسه را آغاز کردن، اعلام شروع جلسه را کردن
(سهام و غیره) ارزش اسمی
نزدیک، در صدا رس، در دسترس
بدون پردهپوشی حرف زدن، رکگویی کردن
رک حرف زدن، واژهی درست (حتی اگر زننده هم باشد) را به کار بردن
فحش دادن، اسم بد روی کسی گذاشتن، بد و بیراه گفتن
دشنام دادن، به زشتی نام بردن (از)، لقب زشت دادن به، ناسزا گفتن
جلسه را رسمی کردن، (در جلسه) درخواست رعایت سکوت را کردن
از اولویت برخوردار بودن، از درجهی اول اهمیت برخوردار بودن
(پزشکان و غیره) کشیک، گوشبهزنگ، آمادهی پاسخ
drastic times call for drastic measures
در شرایط سخت لازم است اقدامات جدی انجام شود (شرایط سخت، اقدامات جدی را میطلبد)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «call» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/call