آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Bid

    bɪd bɪd

    گذشته‌ی ساده:

    bade

    شکل سوم:

    bidden

    سوم‌شخص مفرد:

    bids

    وجه وصفی حال:

    bidding

    شکل جمع:

    bids

    معنی bid | جمله با bid

    noun countable C2

    مزایده، پیشنهاد، مبلغ پیشنهادی، مناقصه، سعی، کوشش، (غیر رسمی: مدت زمان حبس)، دعوت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    How much are you willing to bid for this rug?

    چه مبلغی حاضری برای این فرش بپردازی؟

    to bid defiance

    علناً به مقابله پرداختن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a bid for fame

    کوشش در کسب شهرت

    The highest bidder.

    کسی که بیشترین قیمت را پیشنهاد می‌کند.

    He made a bid to control the company.

    سعی کرد کنترل شرکت را به دست آورد.

    verb - transitive

    (بازی ورق) حرف زدن، تعیین قیمت کردن، بلوف، اعلام کردن، بیان کردن، گفتن، درخواست کردن، التماس کردن، استدعا کردن،

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Do as you are bidden!

    آنچه را که از تو می‌خواهند بکن!

    He bade them rise.

    از آن‌ها خواست که برخیزند.

    verb - intransitive

    ارائه پیشنهاد، پیشنهاد دادن، محتمل به نظر رسیدن، خداحافظی کرن

    to bid farewell

    خداحافظی کردن، وداع گفتن

    The fraternity will bid five new men.

    انجمن اخوت به پنج دانشجوی جدید پیشنهاد عضویت خواهد داد.

    abbreviation abbreviation

    لیسانس طراحی صنعتی، دوبار در روز

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bid

    1. noun offering of money or services
      Synonyms:
      offer proposal suggestion submission tender advance invitation request proposition amount sum price feeler pass proffer hit declaration summons
    1. noun endeavor
      Synonyms:
      effort try attempt essay venture crack
    1. verb offer money or services
      Synonyms:
      offer present submit tender render propose proffer venture
    1. verb say
      Synonyms:
      tell say call greet
    1. verb ask for; command
      Synonyms:
      ask request invite call tell order require direct instruct warn desire demand summon solicit enjoin charge proposition make a pass at make a pitch make a play for

    Phrasal verbs

    bid in

    (در حراج) پیشنهادی بالاتر از بالاترین پیشنهاد دادن

    bid up

    قیمت بیشتری پیشنهاد کردن، (در حراج) رو دست دیگری رفتن

    Collocations

    bid fair

    محتمل بودن، به احتمال زیاد (کردن یا بودن)

    سوال‌های رایج bid

    گذشته‌ی ساده bid چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bid در زبان انگلیسی bade است.

    شکل سوم bid چی میشه؟

    شکل سوم bid در زبان انگلیسی bidden است.

    شکل جمع bid چی میشه؟

    شکل جمع bid در زبان انگلیسی bids است.

    وجه وصفی حال bid چی میشه؟

    وجه وصفی حال bid در زبان انگلیسی bidding است.

    سوم‌شخص مفرد bid چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bid در زبان انگلیسی bids است.

    ارجاع به لغت bid

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bid

    لغات نزدیک bid

    • - bicyclist
    • - bicylindrical
    • - bid
    • - bid fair
    • - bid in
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    would worth wrangle worn word order worship woofer wold wolf with that winner wildly wield wonderful who's وزغ عبرت کایاک عاج کره‌خر کوکائین کیکاووس گرگ‌ومیش انبردست عنبر نهنگ عنبر غر زدن غرغرو غالب مغلوب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.