آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Enjoin

ɪnˈdʒɔɪn ɪnˈdʒɔɪn

معنی enjoin | جمله با enjoin

verb - transitive

سفارش کردن به، امرکردن، مقررداشتن، به‌هم متصل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to enjoin silence on a class

سکوت در کلاس حکم‌فرما کردن

The company was enjoined from using false advertising.

شرکت از به‌کار بردن آگهی‌های دروغین منع شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The court enjoined that he (must) pay his wife's alimony to the last penny.

دادگاه حکم صادر کرد که باید تا دینار آخر نفقه‌ی زنش را بدهد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد enjoin

  1. verb forbid
    Antonyms:

ارجاع به لغت enjoin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enjoin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enjoin

لغات نزدیک enjoin

پیشنهاد بهبود معانی