گذشتهی ساده:
ruledشکل سوم:
ruledسومشخص مفرد:
rulesوجه وصفی حال:
rulingشکل جمع:
rulesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
غیرممکن کردن، غیرممکن پنداشتن، نامیسر کردن، ممنوع کردن، نادیده گرفتن
جلوگیری کردن، رد کردن، نپذیرفتن، مانع شدن
خلاف مقررات
از مقررات تخطی کردن، قانونشکنی کردن، تخلف کردن
قوانین و مقرارت، مقررات پیچاپیچ
معمولاً، بهطورکلی، قاعدتاً
let one's heart rule one's head
احساسات را بر عقل خود چیره کردن
مقررات را کش دادن، تبعیض قائل شدن
قاعدهی تجربی، قانون کلی، قانون نانوشته، قاعدهی سرانگشتی (قانون کلی مبتنیبر تجربه)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rule» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rule