گذشتهی ساده:
administeredشکل سوم:
administeredسومشخص مفرد:
administersوجه وصفی حال:
administeringهمچنین میتوان از administrate به جای administer استفاده کرد.
اداره کردن، مدیریت کردن، نظارت کردن، رهبری کردن
He is busy, he has a school to administer.
او سرش شلوغ است؛ چون باید مدرسهای را اداره کند.
This territory is administered by Australia.
این ناحیه توسط استرالیا اداره میشود.
تقسیم کردن، تهیه کردن، توزیع کردن، اجرا کردن، انجام دادن، رسیدگی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prison guard administered the whipping.
زندانبان شلاق زدن را به اجرا درآورد.
to administer justice
عدالت را اجرا کردن
to administer to the patients' needs
به احتیاجات بیماران رسیدگی کردن
Who will administer the test?
چه کسی آزمون را برگزار خواهد کرد؟
دارو دادن، تجویز کردن
to administer a sedative
تجویز کردن مسکن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «administer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/administer