امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Render

ˈrendər ˈrendə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rendered
  • شکل سوم:

    rendered
  • سوم‌شخص مفرد:

    renders
  • وجه وصفی حال:

    rendering

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal C2
موجب ... شدن، باعث ... شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The heavy rain rendered the roads impassable.
- باران شدید موجب صعب‌العبور شدن جاده‌ها شد.
- The sudden loss of electricity rendered the entire neighborhood in complete darkness.
- قطع ناگهانی برق باعث شد کل محله در تاریکی مطلق فرو برود.
verb - transitive formal
ترجمه کردن، برگرداندن
- The poem was rendered into English two years ago.
- دو سال پیش این شعر به انگلیسی ترجمه شد.
- She tried to render the complex scientific jargon into plain language.
- سعی کرد اصطلاحات پیچیده‌ی علمی را به زبان ساده برگرداند.
verb - transitive C1
کردن، انجام دادن، دادن، عرضه کردن، ارائه کردن
- to render thanks
- سپاسگزاری کردن
- to render obedience
- فرمانبرداری کردن
- They rendered us help when we needed it.
- آنان هنگامی که نیاز داشتیم به ما کمک کردند.
- the services which we render
- خدماتی که ما می‌کنیم
verb - transitive
معماری با گچ پوشاندن، گچ‌کاری کردن، دوغاب زدن، اندودن
- He rendered the wall.
- دیوار را با گچ پوشاند.
- The construction crew is scheduled to render the cement layer tomorrow.
- اکیپ ساختمانی قرار است لایه‌ی سیمانی را فردا گچ‌کاری کنند.
verb - transitive
اجرا کردن، برگزار کردن (موسیقی و نمایشنامه و غیره)
- She rendered her role skillfully.
- او نقش خود را با مهارت اجرا کرد.
- The concert was well rendered.
- کنسرت خوب اجرا شد.
verb - transitive
ارائه دادن، تسلیم کردن (صورت‌حساب و غیره)
- Please render the financial statements by the end of the day for review.
- لطفا صورت‌های مالی را تا پایان روز برای بررسی ارائه دهید.
- The accountant will render the invoices in the upcoming meeting.
- حسابدار در جلسه‌ی آتی فاکتورها را تسلیم خواهد کرد.
verb - transitive
صادر کردن (حکم)
- The verdict was finally rendered.
- حکم سرانجام صادر شد.
- The judge will render her verdict on the case tomorrow.
- قاضی رأی خود درباره‌ی این پرونده را فردا صادر خواهد کرد.
verb - transitive
کامپیوتر پرداز زدن، رندر گرفتن (نمایش دادن تصاویر اجسام سه‌بعدی روی صفحه‌ی نمایشگر دوبعدی) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- The graphic designer used advanced software to render a lifelike image of a stunning sunset.
- این طراح گرافیک از نرم‌افزار پیشرفته‌ای برای پرداز زدن تصویری واقعی از یک غروب خیره‌کننده استفاده کرد.
- The architect used a specialized program to render a digital model of the building.
- معمار از برنامه‌ای تخصصی برای رندر گرفتن مدل دیجیتالی ساختمان استفاده کرد.
verb - transitive
آب کردن، ذوب کردن
- The blacksmith rendered the metal down.
- آهنگر فلز را ذوب کرد.
- The chef carefully rendered the fat down to use in the sauce.
- سرآشپز با دقت چربی را آب کرد تا در سس از آن استفاده کند.
verb - transitive
تسلیم شدن
- He rendered up his soul to God.
- روح خود را تسلیم خداوند کرد.
- to render up a city to the enemy
- شهر را به دشمن تسلیم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد render

  1. verb contribute
    Synonyms:
    cede deliver distribute exchange furnish give give back give up hand over impart make available make restitution minister part with pay pay back present provide relinquish repay restore return show submit supply surrender swap tender trade turn over yield
    Antonyms:
    remove take
  1. verb show; execute
    Synonyms:
    act administer administrate carry out delineate depict display do evince exhibit give govern image interpret limn manifest perform picture play portray present represent
    Antonyms:
    conceal fail suppress
  1. verb translate, explain
    Synonyms:
    construe deliver interpret paraphrase pass put reproduce restate reword state transcribe transliterate transpose turn
    Antonyms:
    cloud confuse obscure

ارجاع به لغت render

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «render» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/render

لغات نزدیک render

پیشنهاد بهبود معانی