آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ مرداد ۱۴۰۴

    Render

    ˈrendər ˈrendə

    گذشته‌ی ساده:

    rendered

    شکل سوم:

    rendered

    سوم‌شخص مفرد:

    renders

    وجه وصفی حال:

    rendering

    معنی render | جمله با render

    verb - transitive formal C2

    موجب شدن، باعث شدن، در حالتی قرار دادن

    The heavy rain rendered the roads impassable.

    باران شدید موجب صعب‌العبور شدن جاده‌ها شد.

    The sudden loss of electricity rendered the entire neighborhood in complete darkness.

    قطع ناگهانی برق باعث شد کل محله در تاریکی مطلق فرو برود.

    verb - transitive formal

    ترجمه کردن، برگرداندن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The poem was rendered into English two years ago.

    دو سال پیش این شعر به انگلیسی ترجمه شد.

    She tried to render the complex scientific jargon into plain language.

    سعی کرد اصطلاحات پیچیده‌ی علمی را به زبان ساده برگرداند.

    verb - transitive formal C1

    کردن، انجام دادن، دادن، عرضه کردن، ارائه کردن، ابراز کردن، اظهار کردن

    They rendered us help when we needed it.

    آنان هنگامی که نیاز داشتیم به ما کمک کردند.

    The witness refused to render an opinion on the matter.

    شاهد از اظهار نظر در این مورد خودداری کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to render thanks

    سپاسگزاری کردن

    to render obedience

    فرمانبرداری کردن

    the services which we render

    خدماتی که ما می‌کنیم

    verb - transitive

    معماری با گچ پوشاندن، گچ‌کاری کردن، دوغاب زدن، اندودن

    He rendered the wall.

    دیوار را با گچ پوشاند.

    The construction crew is scheduled to render the cement layer tomorrow.

    اکیپ ساختمانی قرار است لایه‌ی سیمانی را فردا گچ‌کاری کنند.

    verb - transitive

    اجرا کردن، برگزار کردن (موسیقی و نمایشنامه و غیره)

    She rendered her role skillfully.

    او نقش خود را با مهارت اجرا کرد.

    The concert was well rendered.

    کنسرت خوب اجرا شد.

    verb - transitive

    ارائه دادن، تسلیم کردن (صورت‌حساب و غیره)

    Please render the financial statements by the end of the day for review.

    لطفا صورت‌های مالی را تا پایان روز برای بررسی ارائه دهید.

    The accountant will render the invoices in the upcoming meeting.

    حسابدار در جلسه‌ی آتی فاکتورها را تسلیم خواهد کرد.

    verb - transitive

    صادر کردن (حکم)

    The verdict was finally rendered.

    حکم سرانجام صادر شد.

    The judge will render her verdict on the case tomorrow.

    قاضی رأی خود درباره‌ی این پرونده را فردا صادر خواهد کرد.

    verb - transitive

    کامپیوتر پرداز زدن، رندر گرفتن (نمایش دادن تصاویر اجسام سه‌بعدی روی صفحه‌ی نمایشگر دوبعدی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    The graphic designer used advanced software to render a lifelike image of a stunning sunset.

    این طراح گرافیک از نرم‌افزار پیشرفته‌ای برای پرداز زدن تصویری واقعی از یک غروب خیره‌کننده استفاده کرد.

    The architect used a specialized program to render a digital model of the building.

    معمار از برنامه‌ای تخصصی برای رندر گرفتن مدل دیجیتالی ساختمان استفاده کرد.

    verb - transitive

    آب کردن، ذوب کردن

    The blacksmith rendered the metal down.

    آهنگر فلز را ذوب کرد.

    The chef carefully rendered the fat down to use in the sauce.

    سرآشپز با دقت چربی را آب کرد تا در سس از آن استفاده کند.

    verb - transitive

    تسلیم شدن

    He rendered up his soul to God.

    روح خود را تسلیم خداوند کرد.

    to render up a city to the enemy

    شهر را به دشمن تسلیم کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد render

    1. verb contribute
      Synonyms:
      give provide supply furnish present deliver distribute impart submit tender yield hand over turn over cede relinquish surrender exchange trade swap part with make available minister pay give back give up pay back repay restore return show make restitution
      Antonyms:
      take remove
    1. verb show; execute
      Synonyms:
      show display present exhibit represent perform act do execute carry out give portray depict picture evince manifest interpret administer administrate govern play delineate image limn
      Antonyms:
      conceal suppress fail
    1. verb translate, explain
      Synonyms:
      interpret explain restate reword paraphrase reproduce state deliver construe put turn pass transcribe transpose transliterate
      Antonyms:
      confuse obscure cloud

    سوال‌های رایج render

    گذشته‌ی ساده render چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده render در زبان انگلیسی rendered است.

    شکل سوم render چی میشه؟

    شکل سوم render در زبان انگلیسی rendered است.

    وجه وصفی حال render چی میشه؟

    وجه وصفی حال render در زبان انگلیسی rendering است.

    سوم‌شخص مفرد render چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد render در زبان انگلیسی renders است.

    ارجاع به لغت render

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «render» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/render

    لغات نزدیک render

    • - rencounter
    • - rend
    • - render
    • - render obsolete
    • - render ware
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.