آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Act

ækt ækt ækt ækt

گذشته‌ی ساده:

acted

شکل سوم:

acted

سوم‌شخص مفرد:

acts

وجه وصفی حال:

acting

شکل جمع:

acts

معنی act | جمله با act

noun countable B2

عمل، کنش، فعل، کار، کردار، رفتار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

He was caught in the act of stealing.

در حین (عمل) دزدی دستگیر شد.

a terrible act

رفتاری قبیح

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a benevolent act

عمل خیرخواهانه

an act of kindness

عملی از روی مهربانی

noun countable

حقوق مصوبه، تصویب نامه، فرمان قانون، امرمسلّم، حکم دادگاه، رأی مجلس شورا، متن قانون، حکم، لایحه، سند، پیمان، رساله، اعلامیه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

an act of parliament

مصوبه مجلس شورا

the conscription act of 1941

قانون نظام‌وظیفه (مصوبه‌ی سال) 1941

noun countable

تظاهر، وانمود

Her anger was just an act.

خشم او تظاهر محض بود.

noun countable

پرده نمایش (مثل پرده اول)، (در تئاتر و اپرا) پرده، بخش، (در برنامه های چند نمایشی) هر یک از نمایش‌ها

the third act

پرده‌ی سوم

His comic act lasted five minutes.

نمایش کمدی او پنج دقیقه طول کشید.

verb - intransitive

عمل کردن، رفتار کردن، کنش کردن، کار کردن

Don't act like a child!

مثل بچه رفتار نکن!

Please act carefully.

لطفاً محتاطانه عمل کنید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We must act quickly.

باید سریع عمل کنیم.

This fence acts as a wall.

این حصار به جای دیوار عمل می‌کند.

verb - intransitive

اثر کردن

This sleeping pill acts very soon.

این قرص خواب زود اثر می‌کند.

verb - intransitive

جانشین یا نماینده بودن

He acts for the committee.

او نمایندگی کمیته را به عهده دارد.

verb - transitive

جان دادن، روح دادن، برانگیختن

verb - transitive verb - intransitive

بازی در آوردن، فیلم بازی کردن، تظاهر کردن، وانمود کردن، ادای کسی را در آوردن

verb - transitive verb - intransitive

( در سینما، تلویزیون، تئاتر و...) نقش ایفا کردن، بازی کردن، رل بازی کردن

He acted the fool in King Lear.

او نقش دلقک را در نمایش شاه‌لیر بازی کرد.

He has acted in several movies.

او در چندین فیلم بازی کرده است.

abbreviation

(act) active] [actor] [actual]]

abbreviation

(ACT) [Action for Children's Television] [Association of Classroom Teachers] [Australian Capital Territory]

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد act

  1. noun part of a performance
  1. noun pretended behavior
  1. verb behave in a certain way
    Synonyms:
    behave do seem appear function operate perform conduct react execute serve comport carry strike enact exert carry out go about play part take on impress as give the appearance represent oneself carry oneself
  1. verb entertain by playing a role
    Synonyms:

Phrasal verbs

act out

قسمتی از بازی، معما یا فعالیت را اجرا کردن

بیان کردن احساسات خود با رفتار و حرکات

act up

خودسری کردن، سرکش بودن، مشکل‌ساز بودن

(ماشین یا قسمتی از بدن) به‌درستی عمل نکردن، (عامیانه) ریپ زدن

Collocations

catch in the act (of)

مچ کسی را گرفتن، حین ارتکاب جرم سر رسیدن

get in an act

در کاری شرکت کردن، کار دیگری را تقلید کردن

Idioms

clean up one's act

(عامیانه) رفتار خود را اصلاح کردن، بهتر کار کردن

get one's act together

خود را جمع‌وجور کردن، اوضاع خود را سروسامان دادن، به زندگی خود نظم دادن، وضعیت خود را بهبود بخشیدن

لغات هم‌خانواده act

  • verb - intransitive
    act

سوال‌های رایج act

گذشته‌ی ساده act چی میشه؟

گذشته‌ی ساده act در زبان انگلیسی acted است.

شکل سوم act چی میشه؟

شکل سوم act در زبان انگلیسی acted است.

شکل جمع act چی میشه؟

شکل جمع act در زبان انگلیسی acts است.

وجه وصفی حال act چی میشه؟

وجه وصفی حال act در زبان انگلیسی acting است.

سوم‌شخص مفرد act چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد act در زبان انگلیسی acts است.

ارجاع به لغت act

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «act» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/act

لغات نزدیک act

پیشنهاد بهبود معانی