آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Act

    ækt ækt ækt ækt

    گذشته‌ی ساده:

    acted

    شکل سوم:

    acted

    سوم‌شخص مفرد:

    acts

    وجه وصفی حال:

    acting

    شکل جمع:

    acts

    معنی act | جمله با act

    noun countable B2

    عمل، کنش، فعل، کار، کردار، رفتار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    He was caught in the act of stealing.

    در حین (عمل) دزدی دستگیر شد.

    a terrible act

    رفتاری قبیح

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a benevolent act

    عمل خیرخواهانه

    an act of kindness

    عملی از روی مهربانی

    noun countable

    حقوق مصوبه، تصویب نامه، فرمان قانون، امرمسلّم، حکم دادگاه، رأی مجلس شورا، متن قانون، حکم، لایحه، سند، پیمان، رساله، اعلامیه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    an act of parliament

    مصوبه مجلس شورا

    the conscription act of 1941

    قانون نظام‌وظیفه (مصوبه‌ی سال) 1941

    noun countable

    تظاهر، وانمود

    Her anger was just an act.

    خشم او تظاهر محض بود.

    noun countable

    پرده نمایش (مثل پرده اول)، (در تئاتر و اپرا) پرده، بخش، (در برنامه های چند نمایشی) هر یک از نمایش‌ها

    the third act

    پرده‌ی سوم

    His comic act lasted five minutes.

    نمایش کمدی او پنج دقیقه طول کشید.

    verb - intransitive

    عمل کردن، رفتار کردن، کنش کردن، کار کردن

    Don't act like a child!

    مثل بچه رفتار نکن!

    Please act carefully.

    لطفاً محتاطانه عمل کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We must act quickly.

    باید سریع عمل کنیم.

    This fence acts as a wall.

    این حصار به جای دیوار عمل می‌کند.

    verb - intransitive

    اثر کردن

    This sleeping pill acts very soon.

    این قرص خواب زود اثر می‌کند.

    verb - intransitive

    جانشین یا نماینده بودن

    He acts for the committee.

    او نمایندگی کمیته را به عهده دارد.

    verb - transitive

    جان دادن، روح دادن، برانگیختن

    verb - transitive verb - intransitive

    بازی در آوردن، فیلم بازی کردن، تظاهر کردن، وانمود کردن، ادای کسی را در آوردن

    verb - transitive verb - intransitive

    ( در سینما، تلویزیون، تئاتر و...) نقش ایفا کردن، بازی کردن، رل بازی کردن

    He acted the fool in King Lear.

    او نقش دلقک را در نمایش شاه‌لیر بازی کرد.

    He has acted in several movies.

    او در چندین فیلم بازی کرده است.

    abbreviation

    (act) active] [actor] [actual]]

    abbreviation

    (ACT) [Action for Children's Television] [Association of Classroom Teachers] [Australian Capital Territory]

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد act

    1. noun something done
      Synonyms:
      thing action deed doing move step performance execution achievement accomplishment operation undertaking feat exploit
      Antonyms:
      inactivity idleness rest repose cessation stoppage suspension inertia quiet
    1. noun legislative document
      Synonyms:
      law bill statute order measure resolution code decree ordinance enactment amendment clause judgment commitment announcement writ warrant summons subpoena edict verdict
    1. noun part of a performance
      Synonyms:
      scene bit piece number turn introduction show routine sketch spot gag prologue epilogue schtick curtain
    1. noun pretended behavior
      Synonyms:
      pretense show pose affectation sham front performance attitude stance feigning simulation fake phony bit put-on false front posture dissimilation stall stunt soft soap sweet talk chaser shuck and jive
    1. verb do something
      Synonyms:
      do work out carry out execute achieve accomplish create develop function operate practice pursue undertake begin move maneuver take steps go about persevere persist serve respond take part take up labor knock off enforce officiate go for it go to town do one’s thing get in there perpetrate go for broke go in for go that route percolate perk consummate transort do a number cook
      Antonyms:
      stop cease discontinue give up halt refrain abstain idle hesitate
    1. verb behave in a certain way
      Synonyms:
      behave do seem appear function operate perform conduct react execute serve comport carry strike enact exert carry out go about play part take on impress as give the appearance represent oneself carry oneself
    1. verb entertain by playing a role
      Synonyms:
      play perform impersonate mimic pretend represent portray enact simulate feign dramatize personate emote parody characterize personify star rehearse mime play role play part take part go on be on strut tread the boards play act ham mug do a turn ham it up put it over go over say one’s piece play gig make debut bring down the house lay an egg stooge burlesque

    Phrasal verbs

    act out

    قسمتی از بازی، معما یا فعالیت را اجرا کردن

    بیان کردن احساسات خود با رفتار و حرکات

    act up

    خودسری کردن، سرکش بودن، مشکل‌ساز بودن

    (ماشین یا قسمتی از بدن) به‌درستی عمل نکردن، (عامیانه) ریپ زدن

    Collocations

    catch in the act (of)

    مچ کسی را گرفتن، حین ارتکاب جرم سر رسیدن

    get in an act

    در کاری شرکت کردن، کار دیگری را تقلید کردن

    Idioms

    clean up one's act

    (عامیانه) رفتار خود را اصلاح کردن، بهتر کار کردن

    get one's act together

    خود را جمع‌وجور کردن، اوضاع خود را سروسامان دادن، به زندگی خود نظم دادن، وضعیت خود را بهبود بخشیدن

    لغات هم‌خانواده act

    noun
    act, action, activity, reaction, interaction, overacting
    adjective
    acting, active
    verb - intransitive
    act
    adverb
    actively

    سوال‌های رایج act

    گذشته‌ی ساده act چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده act در زبان انگلیسی acted است.

    شکل سوم act چی میشه؟

    شکل سوم act در زبان انگلیسی acted است.

    شکل جمع act چی میشه؟

    شکل جمع act در زبان انگلیسی acts است.

    وجه وصفی حال act چی میشه؟

    وجه وصفی حال act در زبان انگلیسی acting است.

    سوم‌شخص مفرد act چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد act در زبان انگلیسی acts است.

    ارجاع به لغت act

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «act» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/act

    لغات نزدیک act

    • - acrylonitrile
    • - acs
    • - act
    • - act as a deterrent
    • - act as a go-between
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.