گذشتهی ساده:
actedشکل سوم:
actedسومشخص مفرد:
actsوجه وصفی حال:
actingشکل جمع:
actsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قسمتی از بازی، معما یا فعالیت را اجرا کردن
بیان کردن احساسات خود با رفتار و حرکات
خودسری کردن، سرکش بودن، مشکلساز بودن
(ماشین یا قسمتی از بدن) بهدرستی عمل نکردن، (عامیانه) ریپ زدن
مچ کسی را گرفتن، حین ارتکاب جرم سر رسیدن
در کاری شرکت کردن، کار دیگری را تقلید کردن
(عامیانه) رفتار خود را اصلاح کردن، بهتر کار کردن
خود را جمعوجور کردن، اوضاع خود را سروسامان دادن، به زندگی خود نظم دادن، وضعیت خود را بهبود بخشیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «act» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/act