میانجیگری کردن، واسطه شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She acted as a go-between for the two parties in the dispute.
او به عنوان واسطه بین دو طرف درگیر عمل کرد.
The lawyer acted as a go-between to negotiate a settlement.
وکیل برای مذاکره برای حل و فصل، واسطه شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «act as a go-between» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/act-as-a-go-between