جازده، در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن، خود را بهجای دیگری قلمداد کردن، دارای شخصیت کردن، وانمودکردن، تقلید کردن از، گلو بسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He personated the emperor.
او نقش امپراطور را بازی کرد.
to personate a police officer
خود را بهعنوان افسر پلیس جازدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «personate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/personate