شخصاً ،خود، از طرف خود، به شکل شخصی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to attend to a matter personally
شخصاً به موضوعی رسیدگی کردن
He did it personally and without the others' help.
او خودش و بدون کمک دیگران این کار را کرد.
I dislike him personally but I admire his poetry.
از خود او بدم میآید؛ ولی اشعار او را تحسین میکنم.
Personally, I consider it wrong to go.
من شخصاً رفتن را بد میدانم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «personally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/personally