Personage

ˈpɜrːsnɪdʒ ˈpɜːsnɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
شخص برجسته، شخصیت، بازیگران داستان، آدم مهم، کس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He is fast becoming a personage.
- او دارد به‌سرعت برای خودش آدم مهمی می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد personage

  1. noun celebrity, notable
    Synonyms: big shot, bigwig, brass, celeb, chief, cynosure, dignitary, distinguished person, eminence, face, hot shot, individual, luminary, monster, name, public figure, somebody, star, superstar, top dog, VIP, worthy
    Antonyms: lowlife

لغات هم‌خانواده personage

ارجاع به لغت personage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «personage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/personage

لغات نزدیک personage

پیشنهاد بهبود معانی