امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bigwig

ˈbɪɡwɪɡ ˈbɪɡwɪɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
آدم کله‌گنده، (مجازاً) شخص مهم و برجسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bigwig

  1. noun An important, influential person
    Synonyms: nabob, vip, character, dignitary, eminence, leader, lion, mogul, notability, notable, personage, kingpin, big-timer, heavyweight, somebody, someone, big shot, pooh-bah, big wheel, muckamuck, top-banana

ارجاع به لغت bigwig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bigwig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bigwig

لغات نزدیک bigwig

پیشنهاد بهبود معانی