Pooh-bah

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun countable
  صاحب‌نفوذ، ذی‌نفوذ، عالی مرتبه (شخص)
  • - The pooh-bah of the company made all the important decisions.
  • - ذی‌نفوذ شرکت همه‌ی تصمیمات مهم را گرفت.

  • - The political pooh-bahs gathered to discuss the upcoming election.
  • - صاحب‌نفوذهای سیاسی برای بحث در مورد انتخابات آتی گرد هم آمدند.
• noun countable
  چندشغله، چندپسته (شخصی که چندین سمت دارد)
  • - The mayor of the town was also the police chief, fire chief, and head of public works, making him the municipal pooh-bah.
  • - شهردار شهر هم‌چنین رئیس پلیس، رئیس آتش‌نشانی و رئیس فواید عامه بود که او را به شخص چندشغله‌ی شهر تبدیل کرد.

  • - The famous actor was a poo-bah in the entertainment industry, serving as both a director and producer on his films.
  • - این بازیگر مشهور در صنعت سرگرمی چندپسته بود. او هم به عنوان کارگردان و هم به عنوان تهیه‌کننده در فیلم‌هایش حضور داشت.