آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

    Cover

    ˈkʌvər ˈkʌvə

    گذشته‌ی ساده:

    covered

    شکل سوم:

    covered

    سوم‌شخص مفرد:

    covers

    وجه وصفی حال:

    covering

    شکل جمع:

    covers

    معنی cover | جمله با cover

    verb - transitive A2

    پوشاندن، پوشش دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    White feathers covered the small bird's body.

    پر سپید، تن پرنده‌ی کوچک را پوشانده بود.

    The sky was covered by clouds.

    آسمان از ابر پوشیده شده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Snow has covered the road.

    برف جاده را پوشانده است.

    Flood water covered the fields.

    سیلاب مزارع را فراگرفته بود.

    He covered his face with his hands.

    چهره‌اش را با دست‌های خود پوشاند.

    The floor is covered with cement.

    کف اتاق دارای پوشش سیمانی است.

    His salary is not enough to cover all of his expenses.

    حقوق او آن‌قدر نیست که همه‌ی مخارج وی را بپوشاند.

    His hands were covered in blood.

    دستانش خون‌آلود بود.

    He had covered his hatred under a smile.

    او نفرت خود را زیر لبخندی پوشانده بود.

    He covered himself with glory.

    خود را غرق در افتخار کرد.

    Most of the earth is covered by water.

    بیشتر سطح زمین از آب پوشیده شده است.

    verb - transitive

    (کلاس و سخنرانی و غیره) شامل شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    This class will cover the literature of the sixteenth century.

    این کلاس، ادبیات قرن شانزدهم را مورد بررسی قرار خواهد داد.

    His speech covered several important topics.

    سخنرانی او حاوی چندین مطلب مهم بود.

    verb - transitive

    پوشش دادن (حمله، بیمه، تامین سپرده یا ذخیره)، (قانون و بیمه و غیره) شامل شدن

    Does this insurance policy cover all our health costs?

    آیا این بیمه‌نامه شامل کلیه‌ی هزینه‌های بهداشتی ما می‌شود؟

    Only thirty percent of that country's people are covered by health insurance.

    فقط سی درصد مردم آن کشور از پوشش بیمه‌ی درمانی برخوردارند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This law does not cover such cases.

    این قانون شامل چنین حالاتی نمی‌شود (چنین حالاتی را نمی‌پوشاند).

    verb - transitive

    پیمودن، درنوردیدن

    We covered that distance in two hours.

    آن مسافت را دو ساعته پیمودیم.

    verb - transitive

    پنهان کردن

    verb - transitive

    (موسیقی) موزیک کاور اجرا کردن، کاور ضبط کردن

    verb - transitive

    مخفی کردن

    We took cover behind a wall.

    ما به دیواری پناه بردیم، پشت دیوار سنگر گرفتیم.

    verb - transitive

    (بازرگانی - ارتش - رسانه های همگانی) زیرپوشش قرار دادن

    verb - transitive

    (بیشتر در مورد اسب نر) پشت (مادیان) رفتن، (ماکیان و غیره) روی تخم خوابیدن

    A hen covers her eggs.

    مرغ روی تخم‌های خود می‌خوابد.

    A horse covers a mare.

    اسب پشت مادیان می‌رود.

    verb - transitive

    جبران خسارت کردن، پرداخت کردن

    Who will cover the costs?

    هزینه‌ها را چه کسی خواهد پرداخت؟

    verb - intransitive

    هوای کسی را داشتن، سرپوش گذاشتن، حفاظت کردن

    Advance! I'll give you cover.

    پیشروی کن! من به تو پوشش می‌دهم (من از عقب مواظبم).

    verb - intransitive

    نقش(کسی را) پوشش دادن

    to cover a territory as a salesman

    تصدی ناحیه‌ای را به‌عنوان فروشنده به‌عهده داشتن

    an under-cover agent

    مأمور مخفی

    noun countable

    جلد

    a book cover

    جلد کتاب

    noun countable

    درپوش، سرپوش

    a box cover

    در جعبه

    a jar cover

    درب پارچ

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    under cover of night

    در تاریکی شب

    noun uncountable

    بیمه

    noun uncountable

    پوشش(گیاهی، برف)

    noun countable

    (موسیقی) کاور

    noun countable

    سفره و سایر وسایل میز

    noun countable

    بهانه، دست آویز

    noun countable

    سقف، پوشش

    a typewriter cover

    پوشش ماشین تحریر

    The military operations will be covered by fighter planes.

    عملیات نظامی زیر پوشش هواپیماهای جنگنده انجام خواهد شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The club was a cover for a group of smugglers.

    گروه قاچاقچیان از آن باشگاه برای پنهان کردن اعمال خود استفاده می‌کرند.

    noun countable

    (آنچه که برای پوشاندن واقعیت به کار رود) نقاب، وسیله ی اختفا

    noun countable

    رو انداز

    pillow cover

    روکش متکا

    She was lying under the covers.

    او زیر ملافه و پتو خوابیده بود.

    noun countable

    (پست) پاکت، لفاف

    We will send you the book under separate cover.

    کتاب را در بسته‌ی دیگری برایتان خواهیم فرستاد.

    noun uncountable

    پناه گاه، جان پناه، پناه، ملجا

    The soldiers went to the other side of the hill in search of cover.

    سربازان برای یافتن پناهگاه به آن سوی تپه رفتند.

    He was gone to Atlanta to cover the Olympic Games.

    او به آتلانتا رفته است تا مسابقات المپیک را گزارش کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cover

    1. noun wrapping, cover-up
      Synonyms:
      covering wrapper jacket case cloak mask screen veil roof cap top coating envelope lid sheet spread tent awning canvas tarp dress front paint seal veneer disguise overlay polish shroud canopy facade guise hood marquee pretense semblance tarpaulin umbrella binding camouflage coverlet false front integument stopper varnish bark caparison dome drop fig leaf put-on smoke screen tegument window-dressing wraps
    1. noun hiding place
      Synonyms:
      shelter refuge harbor haven retreat protection security safety defense screen guard harborage concealment covert sanctuary asylum camouflage front port drop
    1. verb wrap, hide
      Synonyms:
      hide wrap conceal mask veil protect screen clothe dress coat overlay shield enclose envelop mantle shroud cap crown carpet overcast eclipse obscure superimpose surface invest enshroud enfold disguise layer bury blanket house shade stash secrete cache superpose curtain camouflage ensconce canopy daub set on put on board up bush up do on the sly encase
      Antonyms:
      reveal uncover unwrap lay bare lay out
    1. verb protect, guard
      Synonyms:
      guard defend secure protect shield safeguard screen shelter reinforce fend watch over bulwark
      Antonyms:
      ignore disregard leave alone abandon forget
    1. verb include, contain
      Synonyms:
      contain include involve embrace comprise incorporate encompass consider deal with take account of embody refer to provide for examine reach meet suffice be enough
      Antonyms:
      exclude
    1. verb describe in published writing
      Synonyms:
      report relate recount detail narrate tell of write up broadcast investigate
      Antonyms:
      ignore forget disregard
    1. verb fill in for, compensate
      Synonyms:
      substitute stand in for fill in for make up for compensate offset relieve balance counterbalance make good take over insure double for take the rap for
    1. verb travel across area
      Synonyms:
      cross pass through pass over traverse journey over track trek do range

    Phrasal verbs

    cover-up

    نهان کردن، (جنایت یا فساد و غیره را) سرپوش گذاشتن، افشا نکردن، پنهان کردن

    Collocations

    under cover

    در خفا، پنهانی

    under cover of

    در پناه

    under plain cover

    در یک پاکت ساده

    under separate cover

    در یک بسته یا پاکت دیگر

    Idioms

    break cover

    از پناهگاه یا نهانگاه بیرون آمدن

    (from) cover to cove

    (کتاب و مجله و غیره) از آغاز تا پایان

    take cover

    به جان‌پناه یا پناهگاه رفتن، پناه بردن به

    don't judge a book by its cover

    از روی ظاهر قضاوت نکن، نمی‌شه فقط از روی ظاهر قضاوت کرد (ما برون را ننگریم و قال را، ما درون را بنگریم و حال را)

    لغات هم‌خانواده cover

    • noun
      cover, coverage, covering
    • adjective
      undercover, covered
    • verb - transitive
      cover
    • adverb
      undercover

    سوال‌های رایج cover

    گذشته‌ی ساده cover چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده cover در زبان انگلیسی covered است.

    شکل سوم cover چی میشه؟

    شکل سوم cover در زبان انگلیسی covered است.

    شکل جمع cover چی میشه؟

    شکل جمع cover در زبان انگلیسی covers است.

    وجه وصفی حال cover چی میشه؟

    وجه وصفی حال cover در زبان انگلیسی covering است.

    سوم‌شخص مفرد cover چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد cover در زبان انگلیسی covers است.

    ارجاع به لغت cover

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cover

    لغات نزدیک cover

    • - covenantor
    • - coventry
    • - cover
    • - cover a distance of x kilometres
    • - cover a lot of ground
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.