امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Narrate

ˈnæreɪt / / næˈreɪt / / nə- nəˈreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    narrated
  • شکل سوم:

    narrated
  • سوم‌شخص مفرد:

    narrates
  • وجه وصفی حال:

    narrating

معنی و نمونه‌جمله

adverb
داستانی را تعریف کردن، داستان‌سرایی کردن، نقالی کردن، شرح دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He narrated the story of Rustam and Sohrab.
- او داستان رستم و سهراب را نقل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد narrate

  1. verb describe, detail
    Synonyms:
    tell report state detail recount relate reveal disclose repeat portray depict picture set forth rehearse give an account of make known rehearse enumerate delineate characterize recount proclaim discourse unfold chronicle expatiate spin hold forth paint tell a story
    Antonyms:
    hide conceal suppress

ارجاع به لغت narrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «narrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/narrate

لغات نزدیک narrate

پیشنهاد بهبود معانی