گذشتهی ساده:
relatedشکل سوم:
relatedسومشخص مفرد:
relatesوجه وصفی حال:
relatingربط دادن، ارتباط دادن، پیوند دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
I am unable to relate these two events.
قادر نیستم این دو رویداد را به هم مربوط کنم.
The teacher related the historical event to the current political situation.
معلم واقعهی تاریخی را به وضعیت سیاسی کنونی پیوند داد.
Her lecture related to the causes of cancer.
نطق او مربوط به علل سرطان بود.
He relates poverty and crime.
او فقر را با جنایت مربوط میداند.
نقل کردن، بازگو کردن، حکایت کردن، تعریف کردن، گفتن، بیان کردن، شرح دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Tradition relates that he once ran from Shiraz to Esfahan.
سنت چنین حکایت میکند که او یک بار از شیراز تا اصفهان دوید.
He related the story of how he first came to America.
او داستان اولین باری را که به آمریکا آمده بود تعریف کرد.
درک کردن، همدردی کردن، تجربهی مشابه داشتن، همذاتپنداری کردن
I have never been able to relate to him.
هرگز نتوانستهام او را درک کنم.
After hearing her story, I could relate to her feelings of loss.
بعداز شنیدن داستان او، توانستم با احساسات از دست دادنش همدردی کنم.
با کمال تعجب، شگفتآور بود که
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relate