تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(بهویژه پس از مدتی سکوت) زبان به اعتراض گشودن، (مخالف چیزی) حرف زدن
بلند حرف زدن
اظهار قطعی کردن، علناٌ ابراز عقیده کردن، نظر خود را آزادانه بیان کردن
بدگویی کردن از، غیبت کسی را کردن
تعریف کردن از، ستودن
actions speak louder than words
دو صد گفته چون نیم کردار نیست، به عمل کار برآید به سخندانی نیست، از حرف تا عمل فاصله بسیار است
(be) on speaking terms (with someone)
با کسی قهر نبودن، (با کسی) روابط حسنه داشتن
بهاصطلاح، تا اندازهای، اینطور که میگویند
از جانب خودت حرف بزن (از طرف من حرف نزن!)
واضح است، آشکار است، نیاز به توضیح ندارد
عقیدهی خود را بیان کردن، منویات خود را گفتن
(عامیانه) کاملاً یا بهوضوح نشان دادن
(معمولاً در جملات منفی) قابلذکر
چه حلالزاده!، تا حرفشو زدیم پیداش شد!، همین الان ذکر خیرت بود!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «speak» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/speak