آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ شهریور ۱۴۰۳

    Speak

    spiːk spiːk

    گذشته‌ی ساده:

    spoke

    شکل سوم:

    spoken

    سوم‌شخص مفرد:

    speaks

    وجه وصفی حال:

    speaking

    معنی speak | جمله با speak

    verb - transitive verb - intransitive A1

    سخن گفتن، حرف زدن، صحبت کردن، تکلم کردن، گفت‌وگو کردن، سخنرانی کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    I spoke with my brother.

    با برادرم صحبت کردم.

    Do you speak English?

    انگلیسی بلدید (حرف بزنید)؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Is he the man you were speaking of?

    آیا این مردی است که درباره‌اش حرف می‌زدی؟

    you speak too much!

    خیلی حرف می‌زنی!

    don't speak so loudly!

    اینقدر بلند حرف نزن!

    She will speak as the guest of honor.

    او به‌عنوان مهمان اصلی سخنرانی خواهد کرد.

    He spoke in many places during the campaign.

    طی مبارزات انتخاباتی در چندین محل سخنرانی کرد.

    He spoke to the club on air pollution.

    برای باشگاه درباره‌ی آلودگی هوا نطق کرد.

    matters that I would like to speak to

    مطالبی که میل دارم درباره‌ی آن‌ها صحبت بکنم

    I would like to speak to the elections.

    میل دارم در مورد انتخابات حرف بزنم.

    Her eyes spoke volumes.

    چشمانش بیانگر مطالب فراوانی بود.

    The gold spoke of the land's unknown riches.

    آن طلا نشانگر ثروت ناشناخته‌ی آن سرزمین بود.

    Museums speak of the past.

    موزه‌ها گذشته را آشکار می‌کنند.

    We must let our holy books speak their messages to the people.

    بایستی بگذاریم کتب مقدس ما پیام خود را به مردم عرضه بدارند.

    Nature speaks to us through our senses.

    طبیعت از راه حواس ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

    Music can speak directly to the emotions.

    موسیقی می‌تواند احساسات را مستقیماً تحت‌تأثیر قرار بدهد.

    As soon as the words were spoken, she was sorry.

    به مجرد گفتن آن کلمات پشیمان شد.

    When you talk to foreigners, you must speak each word clearly.

    وقتی با خارجی‌ها حرف می‌زنی، باید هر یک از واژه‌ها را به‌طور واضح ادا کنی.

    These trumpets speak their arrival.

    این شیپورها از ورود آن‌ها خبر می‌دهند.

    The tower-clock spoke night.

    ساعت برج فرا رسیدن شب را اعلام کرد.

    The two sisters are not on speaking terms (with) each other.

    آن دو خواهر با هم قهر هستند.

    They bravely spoke out against slavery.

    آنان با شجاعت بر ضد بردگی زبان به اعتراض گشودند.

    He has no income to speak of.

    او درآمد قابل‌ ذکری ندارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد speak

    1. verb talk
      Synonyms:
      say tell communicate express state utter declare voice verbalize pronounce convey articulate chat converse discourse deliver assert vocalize make known mouth allege go gab jaw rap spiel gas yakkety-yak yak make public spill aver shout descant expatiate drawl modulate whisper mumble murmur mutter yammer chew blab pop off speak one’s piece put into words open one’s mouth break silence perorate
      Antonyms:
      listen be quiet
    1. verb address; give a lecture
      Synonyms:
      talk address discourse argue recite pitch get across orate declaim harangue sermonize hold forth stump spiel spout plead descant prelect
      Antonyms:
      listen

    Phrasal verbs

    speak out (against)

    (به‌ویژه پس از مدتی سکوت) زبان به اعتراض گشودن، (مخالف چیزی) حرف زدن

    speak up

    بلند حرف زدن

    اظهار قطعی کردن، علناٌ ابراز عقیده کردن، نظر خود را آزادانه بیان کردن

    Collocations

    speak ill of

    بدگویی کردن از، غیبت کسی را کردن

    speak well (or highly) of

    تعریف کردن از، ستودن

    Idioms

    actions speak louder than words

    دو صد گفته چون نیم کردار نیست، به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست، از حرف تا عمل فاصله بسیار است

    (be) on speaking terms (with someone)

    با کسی قهر نبودن، (با کسی) روابط حسنه داشتن

    so to speak

    به‌اصطلاح، تا اندازه‌ای، این‌طور که می‌گویند

    speak for yourself!

    از جانب خودت حرف بزن (از طرف من حرف نزن!)

    speaks for itself

    واضح است، آشکار است، نیاز به توضیح ندارد

    Idioms بیشتر

    speak one's mind

    عقیده‌ی خود را بیان کردن، منویات خود را گفتن

    speak volumes (for)

    (عامیانه) کاملاً یا به‌وضوح نشان دادن

    to speak of

    (معمولاً در جملات منفی) قابل‌ذکر

    speak of the devil

    چه حلال‌زاده!، تا حرفشو زدیم پیداش شد!، همین الان ذکر خیرت بود!

    لغات هم‌خانواده speak

    noun
    speaker, speech
    adjective
    unspeakable, speechless, outspoken, spoken
    verb - transitive
    speak
    adverb
    unspeakably

    سوال‌های رایج speak

    گذشته‌ی ساده speak چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده speak در زبان انگلیسی spoke است.

    شکل سوم speak چی میشه؟

    شکل سوم speak در زبان انگلیسی spoken است.

    وجه وصفی حال speak چی میشه؟

    وجه وصفی حال speak در زبان انگلیسی speaking است.

    سوم‌شخص مفرد speak چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد speak در زبان انگلیسی speaks است.

    ارجاع به لغت speak

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «speak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/speak

    لغات نزدیک speak

    • - SPCA
    • - spcc
    • - speak
    • - speak a language
    • - speak clearly
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.