فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Chew

tʃuː tʃuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chewed
  • شکل سوم:

    chewed
  • سوم شخص مفرد:

    chews
  • وجه وصفی حال:

    chewing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb B2
    جویدن، خاییدن، تفکر کردن
    • - Teeth are for chewing.
    • - دندان برای جویدن است.
    • - Chew well before swallowing!
    • - (غذا را) پیش از فرو دادن خوب بجو!
    • - to chew gum
    • - سقز (آدامس) جویدن
    • - He kept chewing at his moustache.
    • - مدام سبیل خود را می‌جوید.
    • - Some animals chew holes in wood.
    • - بعضی از حیوانات با جویدن چوب در آن سوراخ ایجاد می‌کنند.
    • - Manoochehr, what problem are you chewing on these days?
    • - منوچهر، این روزها به چه مسئله‌ای می‌اندیشی؟
    • - He got chewed out for being late.
    • - به‌دلیل دیر آمدن مؤاخذه شد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chew

  1. verb grind with teeth
    Synonyms: bite, champ, chaw, chomp, crunch, dispatch, feast upon, gnaw, gulp, gum, manducate, masticate, munch, nibble, rend, ruminate, scrunch
  2. verb think about deeply
    Synonyms: consider, deliberate, meditate, mull, mull over, muse on, ponder, reflect upon, ruminate, weigh
    Antonyms: ignore

Phrasal verbs

  • chew up

    کاملاً جویدن

    خراب کردن، ویران کردن

Idioms

  • bite off more than one can chew

    (عامیانه) لقمه را بزرگتر از دهان گرفتن، بیش از توانایی خود کاری به عهده گرفتن

    بیش از توانایی خود کار به عهده گرفتن، پا از گلیم خود درازتر کردن

  • chew the rag (or fat)

    (عامیانه) گپ زدن، دوستانه حرف زدن

  • chew the scenery

    (عامیانه - در مورد ایفای نقش در فیلم و تئاتر و غیره) بیش از حد آب و تاب دادن، زیاده‌روی کردن

ارجاع به لغت chew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chew

لغات نزدیک chew

پیشنهاد بهبود معانی