آخرین به‌روزرسانی:

Chew

tʃuː tʃuː

گذشته‌ی ساده:

chewed

شکل سوم:

chewed

سوم‌شخص مفرد:

chews

وجه وصفی حال:

chewing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb B2

جویدن، خاییدن، تفکر کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Teeth are for chewing.

دندان برای جویدن است.

Chew well before swallowing!

(غذا را) پیش از فرو دادن خوب بجو!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to chew gum

سقز (آدامس) جویدن

He kept chewing at his moustache.

مدام سبیل خود را می‌جوید.

Some animals chew holes in wood.

بعضی از حیوانات با جویدن چوب در آن سوراخ ایجاد می‌کنند.

Manoochehr, what problem are you chewing on these days?

منوچهر، این روزها به چه مسئله‌ای می‌اندیشی؟

He got chewed out for being late.

به‌دلیل دیر آمدن مؤاخذه شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chew

  1. verb grind with teeth
    Synonyms:
    bite munch chomp crunch gnaw nibble masticate dispatch feast upon gulp champ scrunch gum rend ruminate
  1. verb think about deeply
    Synonyms:
    consider weigh reflect upon ponder deliberate mull over meditate muse on mull ruminate
    Antonyms:
    ignore

Phrasal verbs

chew up

کاملاً جویدن

خراب کردن، ویران کردن

Idioms

bite off more than one can chew

لقمه‌ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن

chew the rag (or fat)

(عامیانه) گپ زدن، دوستانه حرف زدن

chew the scenery

(عامیانه - در مورد ایفای نقش در فیلم و تئاتر و غیره) بیش از حد آب و تاب دادن، زیاده‌روی کردن

ارجاع به لغت chew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chew

لغات نزدیک chew

پیشنهاد بهبود معانی