آخرین به‌روزرسانی:

Masticate

ˈmæstɪkeɪt ˈmæstɪkeɪt

گذشته‌ی ساده:

masticated

شکل سوم:

masticated

سوم‌شخص مفرد:

masticates

وجه وصفی حال:

masticating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

جویدن، خاییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The dentist recommended that I masticate my food thoroughly to aid in digestion.

دندانپزشک توصیه کرد برای کمک به هضم غذایم را کامل بجوم.

The baby had not yet learned to masticate solid foods.

نوزاد هنوز یاد نگرفته بود غذاهای جامد را بجود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد masticate

  1. verb to bite and grind with the teeth
    Synonyms:
    chew munch grind crunch chomp nibble champ gnaw crush jaw chaw chew-up gnash knead crump chump manducate

سوال‌های رایج masticate

گذشته‌ی ساده masticate چی میشه؟

گذشته‌ی ساده masticate در زبان انگلیسی masticated است.

شکل سوم masticate چی میشه؟

شکل سوم masticate در زبان انگلیسی masticated است.

وجه وصفی حال masticate چی میشه؟

وجه وصفی حال masticate در زبان انگلیسی masticating است.

سوم‌شخص مفرد masticate چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد masticate در زبان انگلیسی masticates است.

ارجاع به لغت masticate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «masticate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/masticate

لغات نزدیک masticate

پیشنهاد بهبود معانی