گذشتهی ساده:
masticatedشکل سوم:
masticatedسومشخص مفرد:
masticatesوجه وصفی حال:
masticatingجویدن، خاییدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dentist recommended that I masticate my food thoroughly to aid in digestion.
دندانپزشک توصیه کرد برای کمک به هضم غذایم را کامل بجوم.
The baby had not yet learned to masticate solid foods.
نوزاد هنوز یاد نگرفته بود غذاهای جامد را بجود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «masticate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/masticate