گذشتهی ساده:
kneadedشکل سوم:
kneadedسومشخص مفرد:
kneadsوجه وصفی حال:
kneadingغذا و آشپزی خمیر کردن، ورزیدن، خمیر درست کردن، (خمیر یا گل یا کاه گل و غیره) مالیدن، ورز دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The cook kneaded the dough.
نانوا خمیر را مالید.
He was kneading the clay into perfect smoothness.
او گل (کوزهگری) را میسرشت و کاملاً نرم میکرد.
He kneaded my shoulder muscles to relieve the pain.
او عضلات شانهی مرا مالید تا درد آن را آرام کند.
سرشتن، آمیختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(Hafez) .... they kneaded man's clay into a cup
.... گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «knead» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knead