گذشتهی ساده:
squeezedشکل سوم:
squeezedسومشخص مفرد:
squeezesوجه وصفی حال:
squeezingفشردن، له کردن، چلاندن، فشار دادن، به زور جا دادن، زور آوردن، چپاندن
Arianne gave my hand a gentle squeeze.
آرین دستم را به نرمی فشار داد.
Homa gave the toothpaste a squeeze.
هما به خمیر دندان فشار داد.
to squeeze the trigger
ماشه را فشردن
The fat lady squeezed through the door.
خانم چاق به سختی از در رد شد.
we squeezed into his small room
چپیدیم توی اتاق کوچک او
The driver squeezed eight passengers into his taxi.
راننده هشت مسافر را در تاکسی خود چپاند.
She squeezed her hand into the hole.
دستش را توی سوراخ چپاند.
squeeze the clothes well and hang them on the line!
رختها را خوب بچلان و از بند آویزان کن!
to squeeze a pomegranate and extract its juice
انار را چلاندن و آب آن را گرفتن
to squeeze water from a sponge
آب اسفنج را چلاندن
he squeezed my arm and said,"look at that man!"
بازویم را فشرد و گفت: «آن آقا را ببین!»
کمبود، مضیقه، تنگنا
a financial squeeze
تنگنای مالی
housing squeeze
کمبود مسکن
a manpower squeeze
کمبود نیروی انسانی
چند قطره، چند چکه
a squeeze of lemon
چند قطره آب لیمو
آغوش، بغل
در حق کسی اجحاف کردن، در مضیقه قرار دادن، در تنگنا گذاشتن
Heavy taxes were squeezing the farmers.
مالیاتهای سنگین کشاورزان را تحت فشار قرار داده بود.
Creditors squeezed his lands from him.
طلبکاران زمینهای او را به زور از او گرفتند.
Imported products squeezed the country's factories.
کالاهای وارداتی کارخانههای کشور را در تنگنا قرار میدادند.
... give or else the tyrant will squeeze it out of you
... بده ورنه ستمگر به زور بستاند
در آغوش گرفتن
My father squeezed me in his arms.
پدرم مرا در آغوش خود فشرد.
(عامیانه) با اشکال یا امتیاز بسیار کم قبول شدن یا برنده شدن یا عبور کردن
کسی را تحت فشار قرار دادن
دوست دختر، معشوقه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «squeeze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/squeeze