فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Congestion

kənˈdʒestʃn kənˈdʒestʃn

شکل جمع:

congestions

معنی‌ها

noun uncountable C1

گرفتگی، بندآمدگی، احتقان، پری (از اخلاط و خون)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده
noun uncountable

شلوغی، ازدحام، انباشتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد congestion

  1. noun blockage
    Synonyms:
    blockage jam traffic jam crowding crowdedness press bottleneck clogging overpopulation overcrowding surplus excess mass profusion surfeit rubber-necking snarl-up overdevelopment
    Antonyms:
    opening

ارجاع به لغت congestion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congestion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/congestion

لغات نزدیک congestion

پیشنهاد بهبود معانی