با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Opening

ˈoʊpnɪŋ ˈəʊpnɪŋ ˈəʊpnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    opened
  • شکل سوم:

    opened
  • سوم‌شخص مفرد:

    opens
  • شکل جمع:

    openings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
دهانه، چشمه، جای خالی، سوراخ، سرآغاز، افتتاح، گشایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the slow opening of the door
- باز شدن در به آهستگی
- the opening of overseas markets
- گشایش بازارهای خارجی
- the opening of the Parliament by Queen Elizabeth
- افتتاح پارلمان توسط ملکه الیزابت
- the opening of two new stores
- گشایش دو فروشگاه جدید
- I crawled through the opening and went to other side of the wall.
- با خزیدن از سوراخ رد شدم و به طرف دیگر دیوار رسیدم.
- ... if you close the door, she will stick her head out of any opening
- ... در ار بندی سر از روزن درآرد
- the opening of his speech
- سرآغاز سخنرانی او
- The lawyer's opening arguments.
- استدلال‌های آغازین (اولیه‌ی) وکیل دادگستری.
- She was waiting for an opening to tell her story.
- دنبال فرصت می‌گشت که داستان خود را بگوید.
- In our office there are no (job) openings.
- در اداره‌ی ما امکان شغل جدید وجود ندارد.
- There are always openings for qualified engineers.
- برای مهندسان واجد شرایط همیشه جای خالی وجود دارد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد opening

  1. noun gap, hole
    Synonyms: aperture, breach, break, cavity, chink, cleft, crack, cranny, crevice, cut, discontinuity, door, fissure, hatch, interstice, mouth, orifice, outlet, perforation, recess, rent, rift, rupture, scuttle, slit, slot, space, split, spout, tear, vent, window
    Antonyms: closing, closure, solid
  2. noun chance
    Synonyms: availability, big break, connection, cut, fling, go, go-at, in the running, iron in the fire, look-in, occasion, opportunity, place, possibility, run, scope, shot, show, squeak, time, vacancy, whack
    Antonyms: misfortune
  3. noun beginning
    Synonyms: birth, coming out, commencement, curtain-raiser, dawn, inauguration, inception, initiation, kickoff, launch, launching, onset, opener, outset, start
    Antonyms: closing, conclusion, ending, finish

Collocations

ارجاع به لغت opening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «opening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/opening

لغات نزدیک opening

پیشنهاد بهبود معانی